کتاب بار هستی

اثر میلان کوندرا از انتشارات قطره - مترجم: پرویز همایون پور-ادبیات اقتباسی

بار هستی اثر میلان کوندرا، نویسنده‌ی چک، تفکر و کاوش درباره‌ی زندگی انسان و فاجعه‌ی تنهایی او در جهان است... ؛
چگونه بار هستی را به دوش می‌کشیم؟ آیا «سنگینی» بار هول‌انگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟
برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبه‌رو می‌کند و به تفرک وا می‌دارد... اگرچه شخصیت‌های کتاب واقعی نیستند، از انسان های واقعی، بهتر درک و احساس می‌شوند؛


خرید کتاب بار هستی
جستجوی کتاب بار هستی در گودریدز

معرفی کتاب بار هستی از نگاه کاربران
کوندرا تاریخ‌نگار و عکاسِ فوق‌العاده‌ایه.
سلطه‌ی نظامِ سیاسی، فکری و هنریِ کمونیسم روی کشورهای سرد و کوچیکِ اروپای مرکزی، زشتی‌های زیاد و عجیبی به همراه داشته و این زشتی‌ها پر از ظرایف‌ان؛ ظرایفی که شاید نشه توی کتاب‌های نان‌فیکشنِ تاریخی، ردّی ازشون دید. کوندرا توی این رمان و رمانِ «بی‌خبری» که پیشتر خوندمش، دقیق‌ترین و احتمالا صحیح‌ترین بازنمایی از اون زمان رو ارائه می‌ده. کوندرا با اغراق و پرگویی بیگانه‌ست و کوچک‌ترین تلاشی برای اینکه خواننده‌ش رو قانع کنه که @کمونیسم چیزِ آشغالی بوده!@ نمی‌کنه...ولی تکّه‌های کوتاه روزنامه‌ها، خبرها و پچ‌پچ‌های جزئی و عکس‌هاش، عکس‌هاش همه‌چیز رو به ما می‌گن!
کتاب چیزهای ظریف‌تر و زیباترِ دیگه‌ای هم داشت که نیازی به توضیح و تمجید ندارن از بس که ساده و روون‌ان.
با این کتاب موقعیت‌ها و افرادی که تا حالا ملاقاتشون نکردم و شاید در آینده هیچ‌وقت نکنم رو از نزدیک لمس کردم. فراموششون نمی‌کنم.

مشاهده لینک اصلی
پس سنگینترین بار در عین حال نشانه شدیدترین فعالیت زندگی هم هست. بار هرچه سنگینتر باشه، زندگی ما به زمین نزیدکتر، واقعیتر و حقیقیتر است.. !

مشاهده لینک اصلی
آن نادر است که من در سرتاسر عنوان قرار می گیرم و به طور شهودی آن را به عنوان یک اکسیمورون تلقی می کنم؛ هنوز هم کم است، من همچنان به سکوت فکر فضای دروغ بین دوتا. Lightness غیر قابل تحمل. سبک، غیر قابل تحمل است؟ Isnâ € ™ این حق سنگین برای همه من می دانم؟ اما اکسیمورون همسایه ای به نام «موجود بودن» را به ارمغان می آورد. و این معادله را به خوبی انجام می دهد. چیست؟ جرم شناور سیلوهای مختلف، هر کدام جذب و پراکنده در اندازه گیری تعجب به اندازه ی کافی برای ماندن شناور؟ یا یک ساختار بتنی از طرح متحد بدون خروج، به طوری که همه چیز وارد سطح آن همیشه در داخل، در صورتی که فقط در باقی مانده های رنگی این لعنت اندیشی است که پل را بین این ناهمواری هوایی و سنگین بودن زمین پرتاب می کند و اجازه می دهد تا جریان زیر آن را اجرا کنیم که، هرچند قابل ملاحظه است، در لحظات پرش ماه زنده مانده است؛ ما می دانیم که جریان در حال اجرا است، اما نمی داند که آیا آن جریان یا پایین دست؛ ما می دانیم که درجه حرارت دارد، اما نمی داند که یک دست که در آن فرو می ریزد، راحت یا بی صدا می شود؛ ما می دانیم که جریان آن را می توان با نصب گوه های عملگرا، اما نمی دانیم که محل زمین محکم در زیر. فقط تصویری که از روی پل بر روی آن ایستاده است، با انعکاس سبک و سنگین بودن بانک هایی که از چشم های ما مانند یک فیلم در حال اجرا هستند، می تواند چاپ بسیاری از مردم را به همراه داشته باشد، قهرمانان این رمان شامل. عمر طولانی چهار متفکر پراگ ناپایدار 1900s در تصمیم بانک برای پیشبرد به سر برد، هرچند که هرکدام تصور می کردند که یک بانک در چشم دارند، که توسط سلاح های متمایز آنها حمایت می شود. دکتر توماس و هنرمند در ترسا، شدید بودن بودن را در وفاداری پایدار خود به یکدیگر، با پشتیبانی وحشیانه از خروج های جنسی خود و تخریب ناخوشایند خود پذیرفتند. هنرمند در سابینا (معشوقه توماس) و آکادمی در فرانز (شریک Sabinas)، به راحتی از عواطف هر یک از دیگران به نفع عجله ی آدرنالین که این عدم اطمینان را به ارمغان می آورد، پاسخ داد. روی سطح دروغ قابل فهم؛ در زیر، حقیقت نامفهوم. به عنوان یک تماشاگر در تپه Kunderaâ € ™ ثانیه، من به طرز شگفت انگیز به خاطر چهار نفر متاسفم به عنوان مفروضات خود را تحت دوزهای گاه به گاه شک و تردید کاهش یافته است، اما آنها را به سایه های باقی مانده خود را نگه داشته اند از عادات سخت به رها کردن. همه چیزهایی که نمی توانند فهمیده شوند و یا با آنها مبارزه کنند، به عنوان \"مسی سین\" نام گذاری شده اند (باید باشد). کل نظریه می تواند به عنوان دستورالعملی برای رها شدن از این جریان، لعنت کردن سطح با سکته های صداقت، عشق، وفاداری و خوش بینی و دروغ، خیانت و بزدلانه پشت سر هم. اما این راه آسان است که سطح و زیر را در نقاشی علامت بزنید؛ زندگی غیرممکن است چه کسی می داند چه فلاش رعد و برق ممکن است بانک را جذاب کند؟ هر کسی که وارد این جریان مرموز می شود، به دنبال دستیابی به یک بانک نیست؛ بعضی از آنها به سادگی در آب غوطه ور می شوند، محتوا توسط ریزش موج های متحرک از مشکالت و اندیشه که حرکت خاصی را به آنها در غیر این صورت هنوز زندگی است. گاهی اوقات، هرج و مرج است که در یک لالایی حلقه می زند و هیچ مقدار یادداشتهای بتهوون نمیتواند یک رقیب ارزشمند باشد. من همچنان به این چهار چهره نگاه می کردم که به نظر می رسید که گرگ و میش مرا جرقه زده بود و من این احساس غم انگیز را در قلب من باقی گذاشتم: سوال عشق، کوتاه کردن آن کمی است، اما سوال کردن یک عادت انسان است؛ محدود کردن گاو نر در ماهیت طعم است اما اغلب اوقات باتوم اوقات فراغت شتابزده است؛ سر و صدا از چیزهای جدید قدیمی را بازسازی می کند و همچنان باقی می ماند که دشوار است؛ امروز در حال آرام شدن در خواب است و آرزوی هرگز به سن بالغ نمی رسد؛ آزادی پیوند می دهد و اما هر کس زندگی را در اجاره نامه هدایت می کند؛ هنگامی که گورستان ها باغ ها و عدم اطمینان بودن، یک آهنگ را نشان می دهند، سنگین بودن زندگی، به آرامی درهم می کشد (نمایش اسپویلر) [منابع به نیچه، تولستوی و بتهوون به صورت مبهم به خوبی قرار می گیرند. اما یخ زدن بر روی کیک، مفهوم کیتچ است! (پنهان کردن اسپویلر)]

مشاهده لینک اصلی
میل به اختراع مبتنی بر بیماریهای جهان است؛ ما بیش از حد مخروطی هستیم تا زندگی را یک پدیده ی منحصر به فرد داشته باشیم؛ ترس از فراموشی همواره انسان را تطبیق می دهد تا بعد از این، یک زندگی دیگر را فریب دهد؛ ناتوانی در مقابله با واقعیت، منجر به مرگ انسان شد سرزمین های فانتزی و ناتوانی در مقابله با جهان بینی، زمین ما را باردار با بسیاری از ادیان ساخته است، همه ما باید انجام دهیم، این بود که زندگی کنیم، تا بتوانیم تا آخر عمر زندگی کنیم، و عشق ورزیم که مدت ها پیش به ما نگاه کرد، تا زمانی که زندگی را ادامه دهیم، تا زمانی که زندگی را ادامه دهیم، همه چیزهایی که باید انجام دهیم، عشق است. کوندرا این ساده ترین چیز را روشن می کند، چرا که \"روشنایی بودن\" این داستان منشاء خود را از نیچه نیازمند رستاخیز و دوگانگی بدن و روح، هوا کل کتاب کاملا آبی است در مقایسه با رویکرد وجودی به زندگی شخصیت های اصلی او. عمل اصلی تخیل نویسنده توسط آنها به تصویر کشیده شده است، که این است که تصور کردن یک پارادوکس و ظرافت آن را بیان کنیم. پارادوکس که بیشتر او را دوست دارد، هویت اصلی مخالفت ها است و او هرگز تردید نداشته است که آن را دوباره و دوباره بیان کند ... این می تواند به راحتی یک «کتاب مقابله با جنس» باشد؛ زیرا شاهد بسیاری از آن چه هستیم به طور معمول از خواننده خواسته شده است تا به صراحت به درک خود برسد، کتاب را به نوعی از نظر اخلاقی مصنوعی ارائه دهد، ما ممکن است برای مدتی سرافکندگی داشته باشیم و از دیگران کم کنیم، کل کتاب و صدای کتاب هرگز به درون آکورد ها، به نظر می رسد فقط توسط برخی از عروسک ها که نویسنده باید قرار داده به منظور اعمال فلسفه خود را قرار داده است، من می توانم به ایده خود را از زندگی زندگی، اما من باقی مانده است کاملا از مد شخصیت های خود را به تصویب رسید تا آن را در عملی. گاهی اوقات احساس کردم کاندرا ناامید به انجام افسانه های فلسفی در لباس های داستان های وابسته به عشق شهوانی بود، او در هر دو طرف بدبختی شکست خورده بود. او به زیبایی می نویسد، حتی به طور قرمزی هم دارد، او این موضوع علمی را در پروژۀ خود دارد که ما در نوشته ها آن را مزه می کنیم (به یاد آوردن جادوگری ازدواج شلی در فرانکشتاین)، اما نمی توان به طور جدی به عنوان یک اثر عمیق فلسفی یا روان شناختی در نظر گرفت.

مشاهده لینک اصلی
احساس کردم که این کتاب منحصر به فرد بود و به نظر من، به نظر می رسید که نویسنده به شدت به فکری فکر می کرد. در عوض او خودخواه بود. ابتدا همه چیزهای نجیب زاده در مورد نیتشا و کاملا رک و پوست کنده بود، او را با اظهارنام هایی که نمی توانست موافقت کند، آغاز کرد، اما به نظر می رسید که درست است که همه باید به آن اعتقاد داشته باشند. شخصیت ها کاملا خسته کننده بودند. پروسه بی علاقه بود هیچ احساسی وجود نداشت، عمق واقعی و چند بار که من باید از او بخواهم که زن را از سبد قرمز بپوشاند - لطفا یکی دیگر از بازنگری ها را ذکر کنید که زندگی تاروق را پر کرده و این کتاب را نمی توانم تصور کنم - این چیزی نیست که ما برای آن بخوانیم. من بالاخره امیدوارم روحانی @ به طوری که من نباید آن را بررسی کنم چون من آن را تمام راه خواندن نیست اما بد بد است، و من نمی توانم ببینم چگونه این در حال رفتن به خود را در اطراف. این نویسنده یک نما را ایجاد کرده است - او یک داستان خوب را می گوید، با دود و آینه های زیادی با کلمات است که به معنای فکری است اما عمق واقعی آن وجود ندارد. (Overrated) بازی های لفظی، همراه با اشاره های مکرر به نیچه و بتهوون، ایجاد یک فکری نما که به نظر می رسد بسیار سنگین تر از آن است که واقعا. این رمان در بسیاری از پیش فرض های دروغین و حمایتی از حماسه و علمی، رونمایی می کند که ممکن است جالب باشد، اما نمی توان به طور جدی به عنوان یک اثر عمیق فلسفی یا روان شناختی در نظر گرفت. من توصیه می کنم که مردم از این کتاب اجتناب کنند - استفاده های بسیار زیادی از وقت آنها وجود دارد. [email protected] سری فانتزی های مدرن: توطئه قلعه (اکتبر 2008)، Avempartha (آوریل 2009) : //www.michaelsullivan-author.com ...

مشاهده لینک اصلی
مردم در این کتاب جنسیت زیادی دارند. 75٪ از کتاب پایین می آید و انجام تند و زننده (یا فکر کردن در مورد آن). بخش های جنسی در آن زبان علمی عالی از @ heat @ و @ passion @ نوشته شده است. کلمه مرطوب به صورت آزادانه استفاده می شود. همه مسائل واقعا پیچیده در مورد مایعات بدن از بین رفته است. گرچه احتمالا مایع خیلی زیاد مبادله نمی شود زیرا این افراد فاک و فاک و فاک و بچه ها را هرگز ندیده بودند. چیزهای واقعا جالب بین قطعات جنس می آید. کتاب همراه با یک سری سوء تفاهمات حرکت می کند. هماهنگی ها و اقدامات دیگران آسان به اشتباه تفسیر می شوند. آیا این آهنگ پخش می شود چرا که جهان توطئه ای برای ارسال یک پیام من است؟ آیا من را درک می کنید وقتی که من در مقابل یک آینه پوشانده می شوم؟ احتمالا نه، مگر اینکه این کتاب را بخوانید. فهم مشترک تنها در طول زمان پیشرفت می کند. ایده روح عظیم است: مدت ها پیش، مرد با صدای ضربات منظم در قفسه سینه خود، با هر بار وجدانی، آنچه را که داشت، گوش می داد. او نمیتواند خود را به عنوان جسم بیگانه و ناآشنا معرفی کند. بدن قفس بود و در داخل قفس چیزی بود که نگاه، گوش، ترس، فکر و عجیب و غریب بود؛ آن چیزی که این باقی مانده پس از آنکه بدن برای او تعریف شده بود، باقی ماند، روح بود. امروزه البته بدن دیگر ناآشنا نیست: ما می دانیم که ضرب و شتم در قفسه سینه ما قلب است و بینی است که نازل یک شلنگ است که از بدن خارج می شود تا اکسیژن را به ریه برساند. چهره چیزی جز پانل ابزار نیست که همه مکانیسم های بدن را ثبت می کند: هضم، دید، شنوایی، تنفس، اندیشیدن. از آنجایی که انسان آموخته است که نام هر بخشی از بدن را یاد بگیرد، بدن او مشکل کمتری به او نسبت داده است. او همچنین یاد گرفته است که روح چیزی جز ماده خاکستری مغز در عمل نیست. دوگانگی قدیم بدن و روح در اصطلاح علمی پوشیده شده است و ما می توانیم به آن فقط به یک تعبیر منسوخ خندیدن کنیم. اما فقط کسی را که در عشق فرو رفته است، گوش کن تا به شکم معده خود، وحدت بدن و روح، توهم از سن علم، فورا از بین می رود. @ یک سوال مطرح شده توسط نویسنده، بدن ما بازتاب روح ما است؟ آیا ما یک چهره زیبا داریم چون روحیه خوبی داریم؟ موضوع دیگری زندگی ما به عنوان موسیقی بود. انگیزه های معرفی شده در اوایل زندگی ما تکرار می شوند که ما بزرگتر می شوند. وقتی ما قدیمی هستیم، موسیقی تا حد زیادی تنظیم شده است. چند تم و ایده جدید اضافه شده است. من به طور خاص با این ایده موافق نیستم، اما به شما چیزی را می دهد که به آن فکر کنید و فکر کنید. این کتاب با سوالات جالب و غیر قابل پاسخ همراه است. شما ممکن است از خودتان بپرسید @ چه می کند آقای کاندرا در مورد سوالات فکر می کند؟ این پاسخ شماست: به نظر می رسد، تنها سوالات جدی جدی هستند که حتی یک کودک می تواند آن را بیان کند. فقط سوالات ساده ترین آنها واقعا جدی هستند. آنها سوالاتی با پاسخ ندارند. سوال بدون پاسخ یک مانع است که نمی تواند نقض شود. به عبارت دیگر، بدون پاسخ است که محدودیت برای امکانات انسانی را تعیین می کند، مرزهای وجود انسان را توصیف می کند. @

مشاهده لینک اصلی
به ندرت کتابی را می بینم که به شدت از طبقه بندی هر نوعی جلوگیری می کند و قادر به نگه داشتن خواننده در پشت حجاب عرفان تا پایان عمر است. همانطور که در حال خواندن بودید، این کتاب همچنان به شما یک نگاه اجمالی بینش را بعد از دیگری به کارهای پیچیده روان انسان داده است. اما زمانی که پایان یافت، هر روایت که توانست در محدوده چند صد صفحه قرار بگیرد، بدون تردید از وجود قبلی خود، دچار دود شد. شاید شاید متهم به ناامیدی در مورد ایجاد رابطه بین عنوان «سبک نورانی غیر قابل تحمل» و تجربیات شخصی من با این کتاب باشد، اما همانطور که ممکن است در این ادعا حقیقت کمی وجود داشته باشد، راه من اعلام کرد من بعد از آن که با آن کار می کردم، به نوعی گیجی و گیج کننده نگاه می کردم، وجودم به نظر می رسید که یک ماده بی معنی است، مثل اینکه همیشه از زندگیم بیشتر از آن چیزی است که در واقع هست، همانطور که توماس، ترسا، فرانتس و سابینا انجام داد. اساسا این یک رمان ایده است، بنابراین انعطاف پذیر و به سرعت در حال تغییر است، که به راحتی می تواند خود را خم شدن به تناسب هر گونه ذهن است که در آن است. در واقع، من معتقدم، خوانندگان مختلف پس از خواندن تفسیر های مختلف می رسند. در حالی که waving راه خود را در و از زندگی 4 شخصیت اصلی و انعکاس انفرادی خود در موضوعات مختلف، روایت موفق به ضبط غربت یک ملت شد که در معرض آزار و اذیت شوروی به سر می برد، علاوه بر اینکه گاهی اوقات در یک موضوع فلسفی از دست می دهد نشخوار رنج واقعی چیست؟ آيا تهديد کمونيسم در اروپاي شرقي به شکاف واقعي منتهي مي شود که منجر به پيچيدگي مداوم سرکوب ها توسط رژيم هاي توتالياتوري مي شود يا همه ايدئولوژي هاي سياسي قادر به کاشت کنده شدن جنگ هاي آينده هستند؟ آیا انسان ذاتا به وضعیت موجود مخالف است یا آیا مقاومت انسانی به هر دو تغییر و تداوم وجود دارد؟ آیا عشق عاشقانه واقعا خود را در تئوری افلاطون در پیدا کردن قسمت های گمشده خودمان تثبیت می کند یا این فقط یک تلاش ساده در بخش های ما در تظاهرات یک رخداد کاملا عرفانی است؟ آیا عشق نتیجه ی یک گذر خوش گذرانی از دو مسیر مختلف است یا یک موجودیت بی نظیر است که در جایی از قلمرو غیر قابل فهم و غیر قابل تعریف است؟ میلان کوندرا ما را با بسیاری از سوالات حواس پرستانه به فکر فرو می برد، اما نمی خواهد برای پاسخ دادن به هر کدام از آنها به طور قطعی، انتخاب کند، و نه به جای آن. ، ما را در محدوده یک بحث مفیدی که در آن خواننده به عنوان نویسنده ای مشارکت کننده است، ترک کند. شاید به این دلیل که هیچ پاسخ روشن به این سوالات وجود ندارد. همانطور که ما تلاش می کنیم از معضل فریب خورده زندگی هایمان دریغ کنیم، اهمیت بیشتری برای هر یک از تصمیم ها، اعمال و احساسات ما به وجود می آید، و در نهایت هر یک از آنها در نیاز اساسی برای برخی از افراد عمیقا شخصی و حتی تحقق آرزوی دلسوزانه. @ .... زیرا زندگی انسانی دقیقا به همین شکل تشکیل شده است. آنها مانند موسیقی تشکیل شده اند. با توجه به حس زیبایی او، یک فرد یک رویداد اتفاقی (موسیقی Beethovens، مرگ تحت یک قطار) را به یک مضمون تبدیل می کند، و سپس جایگاه دائمی در ترکیب زندگی افراد را می گیرد. @\nP.S.:- من هرگز کلمه کیتچ را دوباره به همان شیوه مشاهده نمی کنم. P.P.S: - اگر آن را داشته باشید، آن را بخوانید.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب بار هستی


 کتاب ابوعلی گاو آدم کن
 کتاب احمد خلیفه خراب کن
 کتاب ابوعلی عروس پیداکن
 کتاب ابراهیم کیسه پاره کن
 کتاب آنتی گونه
 کتاب آقای ملک