کتاب دن کیشوت

اثر میگل سروانتس از انتشارات نشر ثالث - مترجم: محمد قاضی-ادبیات اقتباسی

دون کیشوت با خواندن شعرهای قهرمانانه تبدیل شده است که تصمیم می گیرد خودش را به عنوان یک شوالیه تحقیر کند. در شرکت وفادار وفادار، سانچو پانزا، سوء استفاده های او در تمام انواع روش های شگفت انگیز شکوفا می شود. در حالی که Quixotes فانتزی اغلب او را گمراه می کند - او در آسیاب های بادی میل می کند، تصور آنها را به غول - سانچو بدست می آورد و یک sagacity خاص است. دیوانه و عجیب و غریب، آنها جهان را با هم می ریزند، و با هم تقریبا چهار صد سال از آنها خواندن تخیلات را برانگیخته است.

با فرم تجربی و بازیگری ادبی، Don Quixote به طور کلی به عنوان اولین رمان مدرن شناخته شده است. این اثر تاثیر زیادی بر مجموعه ای از نویسندگان از فیلدینگ و استرن تا فلوبرت، دیکنز، ملویل و فاکنر داشت که آن را یک بار در سال تجدید نظر می کرد "همانطور که برخی افراد کتاب مقدس را می خوانند".


خرید کتاب دن کیشوت
جستجوی کتاب دن کیشوت در گودریدز

معرفی کتاب دن کیشوت از نگاه کاربران
دن‌کیشوت بیشتر برای من یک انسان علاقمند به ادبیات است تا انسانی صرفاً مجنون از طریق باور کردن قصه‌های پهلوانی. برای من دن‌کیشوت مثل بچه‌ای است که در هنگام بازی مونوپلی (که در ایران دهه شصت به نام روپولی موجود بود) آنچنان از خرید هتل و زیاد کردن سرمایه‌اش در بانک شاد می‌شود و از ورشکست شدن ناراحت و اصلاً در بند واقعیت نیست.
در همان اوایل رمان در فصلی کشیش و دلاک ده دن‌کیشوت به کتابخانه‌اش می‌روند و تمام کتاب‌های پهلوانی او را آتش می‌زنند. حالا نمی‌دانم خود سروانتس به چه منظوری این فصل را نوشته. آیا همانطور که در پایان جلد دوم و در حقیقت پایان رمان می‌گوید می‌خواسته دق‌دلی‌اش را سر رمانس‌های پهلوانی خالی کند یا... برای من این فصل کنایه‌ی ظریفی دارد. دن‌کیشوت با کلاه‌خود و اسب و ساز و برگ پهلوانی از خانه‌اش رفته و چنان که در فصل‌های بعد می‌آید شخصیت‌ها و داستان‌های رمانس‌های پهلوانی را حتی بهتر از نویسندگانشان می‌شناخته. در حقیقت دن‌کیشوت خیلی پیشتر تبدیل به کتابخانه‌ی متحرکی شده و حالا دیگر خود را از حالت بالقوه به بالفعل در آورده و می‌خواهد چیزهایی را که از حفظ می‌داند در عالم خارج از کتاب‌ها تجربه کند. در حقیقت دن‌کیشوت از زمانی که تصمیم به رفتن به دنبال ماجراهای پهلوانی گرفت از بند کتاب‌های ظاهری کتابخانه‌اش آزاد شد. حالا این کشیش و دلاک بی‌عقل به جای اینکه دنبال دن‌کیشوت باشند به سراغ کتابخانه‌اش می‌روند. و با برگشت دن‌کیشوت به خانه‌اش در کتابخانه را تیغه می‌کشند و می‌گویند جادوگری آمد و تمام کتاب‌ها را بُرد! که باعث تقویت توهمات دن‌کیشوت می‌شود.
جلد اول، داستان سریع‌تر و سرگرم‌کننده‌تری دارد اما اشتباهات و آشفتگی‌های زیادی هم دارد. شیمی رابطه‌ی دن‌کیشوت و سانکوپانزا شاید مهم‌ترین نکته‌ای باشد که هر داستان‌نویسی باید از سروانتس یاد بگیرد. رابطه‌ای که در نگاه اول به نظر ناپایدار و نچسب و بی‌ربط می‌آید تا هزار و دویست صفحه و تا پایان عمر دن‌کیشوت با قدرت و فراز و نشیب‌های باورنکردنی و جالبی ادامه پیدا می‌کند.
در جلد دوم اشتباهات و حاشیه‌روی‌های داستان به حداقل می‌رسد و داستان آرام‌تر و کُندتر پیش می‌رود. برای خود من جاهایی از جلد دوم که سروانتس به صورت آگاهانه شروع به دادن درس اخلاق و به رخ کشیدن معلومات و حکمت خود از زبان دن‌کیشوت می‌کند کمی خسته‌کننده می‌شود. دن‌کیشوت در جلد دوم خطابه‌ها و مونولوگ‌های طولانی ایراد می‌کند. سانکوپانزا نیز در جلد دوم ناگهان به شخصیتی مانند ملانصرالدین خودمان یا جوحی و بهلول عرب‌ها تبدیل می‌شود. شخصیتی در ظاهر دلقک، احمق و دیوانه و در باطن متفکر، حکیم و عاقل.
صحنه‌هایی که در آن سروانتس اساس عاشقانه‌ی رمانس‌ها را به مسخره می‌گیرد و پهلوان‌ها را با مسخره‌ترین و رقت‌بارترین وسیله‌ها دک و دنده‌شکسته می‌کند زیباترین قسمت‌های دن‌کیشوت برای من بود. فکر می‌کنم برای ما ایرانی‌ها که ادبیات عاشقانه‌ی وسیع و قدرتمندی داریم معشوقه‌ای مانند دولسینه و کلی معشوقه و عاشق مضحک و احمق دیگر لازم است تا ما را از خواب شاعران عاشق‌پیشه بیدار کند. خوابی که در آن عاشق در حالت بیخودی فقط با خودش حرف می‌زند و اصلاً معشوقه‌ای در کار نیست و اگر هم هست عاشق به خاطر مردم‌آزاری ذاتی‌اش امانش را بریده.
در فصل سیزده جلد اول دن‌کیشوت در جایی که جنازه‌ی چوپانی عاشق در حال تشییع است دختری که تا پیش از آن در شعرهای آن مرحوم به ستمگری و بی‌وفایی و زیبایی یاد می‌شود ناگهان حاضر می‌شود و پای قبر آن چوپان از حیثیت خود و به نظر من از حیثیت تمام معشوقه‌های بی‌زبان ادبیات پهلوانی و کهنه دفاع می‌کند. او عاشق مرحوم را مزاحم نوامیس مردم می‌داند و تمام توهمات عاشقانه و بی‌وفایی‌های خودش را محصول ذهن آن مرحوم می‌داند. این فصل شاید اولین جایی از این رمان بود که برایم تکان‌دهنده و عمیقاً خنده‌دار بود. انگار معشوقه‌ای که مدام در ادبیات قدیم از زبان عاشق بیمار توصیف می‌شده حالا زنده شده و دارد برای اولین‌بار خودش از زبان خودش حرف می‌زند. با زبانی زنانه و عاقلانه.

مشاهده لینک اصلی
از نیمه های کتاب مجبور شدم تا مدام گریزی بزنم به صفحات بعد. یعنی هر ده الی پانزده صفحه یکبار پرش میکردم به صفحات بعدی
نمیدونم چرا دلچسب نبود برای من

مشاهده لینک اصلی
هنگامی که گزیده ای از دون کیشوت را در دبیرستان می خوانم، که من فکر می کنم لازم است برای هر کلاس زبان اسپانیایی که هر کس آن را داشته باشد، من شگفت زده شدم که چیزی به ظاهر ظریف می تواند به شدت محبوب و محبوب باشد و دارای طول عمر باشد چون این کتاب است و میکند. در آن زمان، من دون کیشوت را به هیچ وجه بیشتر از یک عجیب و غریب غم انگیز تعقیب خائنانی خیالی پیدا نکردم و به شرایطی که به راحتی قابل اجتناب می شد را پیدا کردم و جادوگری اجباری که به نظر می رسید همان نوعی بود که در اسکیت های خارق العاده ای که توسط eegits مثل سه طعمه دار. اما من مظنون شدم که بیشتر از آنچه تصورات 14 ساله من به من می گوید چیزی برای دون کیشوت بیشتر بود، و خوشحالم که من در نهایت این کتاب را به طور کامل بخوانم. پس از انجام این کار، متوجه شدم که دون کیشوت در واقع یک فریب آمیز نیست. او بسیار هوشمند، بسیار حساس و قابل توجه است و شگفت آور است و به رغم لفاظی هایش که یک شوالیه نادرست است، او نیز بسیار آگاه است. ترکیبی از این ویژگی ها او را یکی از جالب ترین شخصیت های ادبیات می داند، و اگر برای فحوای خود در اشتباه تفسیر واقعیت (به خوبی آن را بیان کند)، درخشندگی دون کیشوت به سطوح غیر قابل قبول ارتقا پیدا می کند. با این حال، شخصیت ها باید کنار بگذارند، باید بگوییم داستان داستان در اینجا به سادگی فوق العاده است. هنگام خواندن یک ترجمه انگلیسی، من هرگز نمی دانم که آیا اعتبار این باید به نویسنده یا مترجم (یا هر دو!) اهدا شود، اما با این وجود این نوع نوشتاری است که خواننده را به زحمت می کشد. هر ماجراجوی اپیزودیک، به صورت یکپارچه در کنار هم قرار میگیرد و حتی در حالی که موضوع بسیاری از این ماجراهای، زمینهی مشابهی را پوشش می دهد: \"یک دختر که توسط مردش مورد غضب قرار گرفته، یکی از این تم هاست؛ به عنوان مثال:\" هرگز به نظر نمی رسد بازیافت شود. شامل دو جلدی است که در حدود یک دهه از هم جدا شده است. از لحاظ تاریخی، یک کتاب اشتباه منتشر شده در میان دو کار خود سروانتس تحت اظهار وجود \"حجم واقعی\" دو داستان از دان کیشوت، اما به یک نویسنده ناشناس با نام مستعار اوولاندا متعلق است. احتمالا این نسخه تقلبی مطابق سروانتس مطابقت دارد و آنچه که من در مورد این بخش کوچکی از تاریخ به آن عشق می ورزم این است که وقتی سروانتس در واقع دومین جلد معتبر خود را کامل می کند، با اشاره به کتاب فریبنده اوولنداده خیره می شود و این اشاره ها در متن متنوع شده است که دشوار است که واقعیت را از داستان جدا سازد. در یک لحظه دون کیشوت با کسی که ادعا می کند او را می شناسد، با کسی که ادعا می کند او را می شناسد، ملاقات می کند، اما مشخص می شود که متهم در واقع دون کیشوت Avellaneda را ملاقات کرده است و دون کیشوت واقعی او را وحشت می کند که باید جسارت داشته باشد فقط به جعل هویت او، اما انجام چنین کار وحشتناک جعلی از او، که او طول می کشد بزرگ (و بله، ما در مورد شخصیت در اینجا صحبت) برای اثبات به هر کسی و هر کس که او دون کیشوت واقعی است. او حتی مسیر سفر خود را برای جلوگیری از شهر که Don Quixote جعلی به نظر می رسد تغییر می کند، فقط به منظور روشن است که اوولاندا فاحشه دروغ است و نمی توان اعتماد کرد. چیزهای متافیزیکی مانند این می تواند بسیار سرگرم کننده در حق خود، اما واقعیت آن است که در یک کتاب نوشته شده است بیش از 400 سال پیش فقط باعث می شود آن را بیشتر ذهن دمیدن، یا حداقل آن را به من انجام می شود. در همه، وقتی این کتاب را به پایان رساندم، وقت دشوار بود. به نظر می رسد من واقعا برای مرد افتاد.

مشاهده لینک اصلی
من حدس می زنم هدف بررسی چیزی مانند دان کیشوت این است که شما را کمتر از آن ترسو. ارعاب آن، درست است؟ 940 صفحه طول دارد و 500 سال پیش آن. اما ترجمه Grossmans مدرن و آسان برای خواندن است، و کار خود را بسیار سرگرم کننده است که به پایان می رسد تا در همه چیز دشوار نیست. بسیاری از کتاب من مربوط به داستان Cardenio، که شکسپیر ظاهرا بسیار دوست داشت که او نوشت در حال حاضر بازی از دست رفته در مورد این پسر. من آن بخش را دوست داشتم، اما برای من، سرعت کمی در سومین کتاب کتاب I کاهش یافته است. دو @ novellas @ قرار داده شده است که کمی یا هیچ ارتباطی با طرح ندارد؛ احساس رایگان به آنها را پرش کنید. (آنها در بخش نظرات در زیر این بررسی مورد بحث قرار گرفتند، اگر علاقه مند باشند.) کتاب دوم پس از ده سال پس از کتاب I، در سال 1615 منتشر شد، و با آن سروانتس یک ترفند معمول سروانتس را می کشد: او تصور می کند که دون کیشوت اکنون مشهور است به دلیل کتاب موفقیت است. این چشم انداز قابل توجهی را تغییر می دهد؛ در حالیکه مردمی که توسط دون کیشوت عیان شدند، در حال حاضر اغلب او را تشخیص می دهند، که عموما باعث می شود آنها با او لعنتی شوند. این داستان را تقویت می کند؛ از آنجا که کتاب دوم احساس خیلی متفاوت است، من احساس کردم که من اغلب با کتاب های طولانی مدت که من در اطراف علامت 2/3 افتاده بودم، دریافت نمی کردم. در حقیقت، من کتاب II را دوست داشتم حتی بهتر از کتابهای IQuixote با سرم. سروانتس بسیاری از کلاهبرداری هایش را از کیسه ی خود بیرون می کشد که هرگز مطمئن نیستید که آینده چه خواهد شد. برای مدتی مشکوک بودم که پاورقی ها نیز توسط سروانتس نوشته شده بودند و تمام شده بودند. من تا به حال ویکی پدیا مارتین د ریکر مطمئن شوید او یک مرد واقعی بود. چطوری سروانتس روحانی است: او باعث می شود شما فکر کنید که همه چیز ممکن است. فکر کردم دون کیشوت فوق العاده بود. مثل هیچ چیز دیگری در جهان نیست. من خوشحالم که آن را بخوانم و من با آنچه که ممکن است بهترین نقل قول تمام وقت باشد، و یک چیز فوق العاده برای گفتن به همسر شما پایان: من می خواهم شما را به من برهنه و انجام یک یا دو دوجین اقدام دیوانه، که من را کمتر از نیم ساعت ، زیرا اگر شما آنها را با چشم خود مشاهده کرده اید، می توانید با خیال راحت به سوئی دیگران که ممکن است بخواهید اضافه کنید. @ درست؟ دان کیشوت الاغ را می برد. به هر حال، برای اینکه دیگران این داستان را درک کنند، ایرس کافکا: بدون افتخار از آن سانچو پانزا در طول چند سال موفق شد با عذر بسیاری از عاشقانه های رقیب و ماجراجویی در شب و شب ساعتها، به این ترتیب او را که شیطان دیو را از او دور کرده بود و او بعدها به نام دون کیشوت نامید، به این ترتیب دیوید او را در آزادی کامل در مورد سوء استفاده های بی نظیر قرار داد، که البته برای فقدان یک شیء پیشاهنگ که باید خود سانچو پانزا باشد ، هیچکس آسیب ندیده. یک مرد آزاد، سانچو پانزا به لحاظ فلسفی از دون کیشوت در جنگ های صلیبی خود پیروی کرد، شاید از احساس مسئولیت، و از سرگرمی های عظیم و پرطرفدار تا پایان روزهای خود داشته باشد. (این متن کامل متنش است. در مورد Sancho Panza @؛ آن و دیگران را می توانید در اینجا پیدا کنید.)

مشاهده لینک اصلی
هر چه دون کیشوت ممکن است، هرگز آن را خسته کننده نبینم. بخشی از آن بسیار خنده دار بود، بعضی دیگر شباهت شگفت انگیزی با شکسپیر داشتند، بعضی بیت ها جدی تر بودند: مثل یک کتابخانه مینی در یک جلد. شگفت آور به طور کلی، احساس کاملا شکسپیر - بیشتر در ترسیم و داستان در داستان (به عنوان مثال مرد که ناخوشایند عجیب و غریب، به سرقت رفته توسط موتزارت برای Cosi فن Tutte) از زبان است. در حقیقت، داستان Cardenio به نظر می رسد پایه و اساس برای شکسپیر بازی از همان نام از دست داده است. HumourVery خنده دار - slapstick، توالت و طنز ظریف تر، با بسیاری از جزئیات واقعی تاریخی و اسطوره ای، اما آن را به خصوص اسپانیایی به من احساس نمی کند. قطعا طولانی است، اما من نمی فهمم چرا، ظاهرا، چند نفر موفق به پایان دادن به آن هستند. برخی از توهمات DQ تنها خود را آسیب زده (چرخش در آسیاب های بادی)، اما بعضی دیگر باعث رنجش او می شود @ squire @ سانچو پانزا (در یک پتو) و یا تمایل ناشی از نجات او (بنده مورد ضرب و شتم، حتی بیشتر از DQ کشیده) و مردم بیگناه (اشتیاق برای ورود به قلعه ها، گوسفند برای ارتش دشمن و زنان عادی به عنوان شاهزاده خانم) و برای توجیه سرقت (طلایی @ کلاهت / کاسه) و عدم پرداخت به نگهبانان. خوش بینی قطعی او در برابر درد شدید و فاجعه فوق العاده است. در عین حال، سانچو بین اعتقادات (بینش و وعده ی یک جزیره را برای او برای حکومت به حقیقت می پیوندد) و عملگرا می اندازد. Two PartsPart II با پاسخ سروانتس به نویسنده ناشناخته از عهده رسمی غیر رسمی به بخش 1 شروع می شود، هر چند DQ، سانچو و دیگران نیز در فصل های اولیه آن را نقد می کنند. داستان زیر فرض می کند که قسمت اول درست است و نشان می دهد که چگونه DQ های ناشی از شهرت ماجراهای بعدی او را تحت تاثیر قرار می دهد. ترکیبی بسیار مدرن از @ fact @ و داستان. بعضی از شخصیت ها از سوء استفاده های او شکایت می کنند، بعضی دیگر به خصوص دوک و دوشیزه به دنبال او می روند تا او را در چنگال شوالیه / قهرمانانه درمان کنند، و ماجراهای جدیدی را برای سرگرمی، با هزینه دردناک DQ و Sancho فراهم می کنند. Sancho دامنه وسیعتری برای پیادهروی طولانی از ضرب المثل های مبهم و غالبا ناسازگاری می کند. بورگچه داستان کوتاهی را نوشته است: Pierre Menard، Author of Quixote @ (منتشر شده در باغ باغچه ها). منارد یک نویسنده خیالی است، به عنوان اگر واقعا حقیقت دارد، که «نمیخواهم یک کیهوت دیگر»، بلکه «قیچوته» را با ترکیب دان و سانچو به یک شخصیت واحد و به معنی تبدیل شدن به سروانتس کند. Don Q به معنی من است (این بخش بعد از یک قسمت از سریال اضافه شد که منجر به این شد که بررسی های من شخصی تر شود). من برای این سال ها از این کتاب مراقبت کردم. من ترسیدم که آن را خیلی سنگین در اونس و تم ها / طرح / زبان، اما تنها سابق درست است، و می توان آن را توسط یک صندلی راحت (یا یک کتاب الکترونیکی) حذف شده است. من شجاعت خواندن آن را به زودی پس از پیوستن به GR، تا حدودی از طریق تشویق دیگران. این وحی بود، هر دو به لحاظ قدرت از دوستان GR برای غنی سازی زندگی من و اعتماد به نفس من به عنوان یک خواننده. لذت من با خواندن آن افزایش یافت، در حالی که پسرم و دوستم که ماندند (هر دو در حدود 10 سالگی) بارها تماشا کرده و مونتی پیتون ها را کتک می زدند - بسیار مناسب بود!

مشاهده لینک اصلی
SwordIt دو لبه شمشیر دو لبه آن است، خواندن کتاب های بزرگ در اوایل زندگی است؟ اگر یک کتاب را در ابتدای زندگی مطالعه کنیم، ممکن است به طور کامل آن را درک نکنیم، اما این کتاب بخشی از ما می شود و بخشی از تفکر ماست، شاید حتی از نوشتن ما. اما از سوی دیگر، خواندن هرگز کامل نیست و ما ممکن است هرگز به آن برسیم، در جهان پر از کتاب. و اگر منتظر خواندن تا زمانی که بالغ شده باشیم، هرگز به خوانندگان و نویسندگان خوب نخواهیم رسید که بتوانند کتابهای خوب را تحقق بخشند ... پس ما باید ابتدا کتاب های خوب بخوانیم و به آنها بی عدالتی را بخوانیم. تنها پس از آن ما می توانیم به عهده خودمان و کتاب های بزرگ بعد از آن به اتمام است. یکی از کالوینو در مورد چرا خواندن کلاسیک زمانی که ما در مورد این meditate یادآوری است. اکنون سوال این است که چه کتاب به انجام بی عدالتی و چه عدالت. برای اولین بار بهترین ها را انتخاب می کنیم تا آنها بخشی از ما شوند یا بهتر است که بعدا به آنها بپردازیم تا بتوانیم آنها را به طور کامل لذت ببریم. من هرگز قادر به حل و فصل نیستم آیا شما؟

مشاهده لینک اصلی
برای جبران کودکی نجومی (هیچ قرائت مشعل های آلیس تحت لباس پوشیدن تا ساعتهای طولانی برای من)، من به دانشگاه ها رفتم تا ادبیات انگلیسی بخوانم، که من نمیتوانستم مطالعه کنم، در عوض تمرکز روی رکوردهای محلی و افسردگی. برای جبران ادبیات غیر از مقالات، من خواندن را به سطوح معقول تر را افزایش دادم و شروع به ازدواج پرشورانه با کلمات نوشتاری کردم: یک ازدواج راحت راحت از زمان به زمان با سفر به لذت ارگاسم ذهن آزار دهنده. همانطور که بیست سالم می مانم، یک دهه عمدتا غیر قابل تحمل، به لطف تمام کتاب هایی که روی قفسه ی من گذاشتم، به لطف کتاب های مجازی و به Goodreads (که در طول سال ها به طور پیوسته کاهش یافته است) متاسفانه و نه به دلیل کاربران) و این شاهکار، لذت ارگانیسم نهایی این دهه زندگی، نوعی رمان است که یک بار در یک زمان وارد می شود و مهم ترین چیز را تقویت می کند: از طریق سمتی از وجود زبان سلام، پالس!

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دن کیشوت


 کتاب دایی وانیا
 کتاب قصه های تصویری از زهرالربیع _4
 کتاب قصه های تصویری از حدیقه الحقیقه _ ‏‫۱
 کتاب تروترو همیشه شاگرد اول میشه
 کتاب ترو می خواد تو برفا آب بپاشه به گل ها
 کتاب تروتروی بانمکه خوشحاله روز کودکه