خرید کتاب شازده احتجاب
جستجوی کتاب شازده احتجاب در گودریدز
مثلاً من سووشون و جزیره سرگردانی سیمین دانشور رو هم زیاد دوست نداشتم. مال زمان نسل قبل بوده. اونا باهاش آشنان. برای من آشنا نیستن. من دورم از اون فضاها...
دوشنبه 26 اسفند 92
تهران
مشاهده لینک اصلی
تموم شد ولی انگار بین ورق های کتاب جا موندم، تو پس و پیش شدن زمان، لب حوض، تو عمارت خالی با دیوارهای بلند
هیچ وقت نگفت:@تو خوبی،شازده.@
ولی خوب بود.
مظلوم همیشگی این قبیل داستان ها، یا بهتره بگم زندگی ها، زنها هستند، ولی اینبار شازده هم خیلی مظلومانه ظالم شده بود. ظلم فخرالنساء کمر شازده رو شکسته بود. و ظلم شازده، فخرالنساء و فخری رو محکوم و خفیه نویس کرده بود.
خیلی متفاوت بود. بعضی قسمتها مو به تن آدم سیخ میکرد، گاهی حس مشمئزکننده و گاهی ظلم و ستم و شقاوت بی حساب! و تنها روح و کورسوی زندگی یا زنده بودن، در شازده ای که وسط اتاق پر گرد، مثل مجرم در بند، دنبال گناه های کرده و نکرده، روزای رفته و آدم های توی عکس میگرده
مشاهده لینک اصلی