کتاب مادام بواری

اثر گوستاو فلوبر از انتشارات مجید (به سخن) - مترجم: محمد قاضی-رضا عقیلی-ادبیات اقتباسی

مادام Bovary رمان نخستین نویسنده ی فرانسوی گاستوف فلور است که در سال 1856 منتشر شده است. شخصیت به معنای فراتر از معنای آن است تا از بنیاد و ناپدید شدن زندگی استانی فرار کند.

وقتی رمان اولین بار در La Revue de Paris بین اکتبر 1856 و 15 دسامبر 1856، دادستانان به رمان برای ناخوشی حمله کردند. محاکمه ای که در ژانویه 1857 اتفاق افتاد داستان را متواضع ساخت. پس از محکومیت فلوبرت در تاریخ 7 فوریه 1857، مادام بواری به عنوان پرفروش در آوریل 1857 در دو جلد چاپ شد. کار ممتاز رئالیسم ادبی، رمان در حال حاضر به عنوان شاهکار Flauberts و یکی از تاثیر گذارترین آثار ادبی در تاریخ است.


خرید کتاب مادام بواری
جستجوی کتاب مادام بواری در گودریدز

معرفی کتاب مادام بواری از نگاه کاربران
می¬توانیم دلایل زیادی پیدا کنیم تا از این کتاب خوشمان نیاید. از روندِ ساده و کندِ روایت، از توصیف-های کِشدار و به نظرمان بیهوده از همه چیز، از توصیف میز شام و کیک عروسی تا لباسهای تک¬تک مهمانان و مناظر طبیعی، از درک نکردن شخصیت اِما و شارل و حتی از پیرنگِ کمرنگ و نسبتن ضعیفِ رمان که خیلی متکی است به تصادف (همانطور که رمان¬های داستایوسکی دچارش است)؛ اما چیزی در این اثر هست، عمقی، روحی هست و مسأله¬ای به مراتب بسیار بزرگ¬تر مطرح است که در برابر آن، این ایرادها چیزی نمی¬نماید مگر بهانه¬گیری¬های کودکی که نتوانسته نحوه¬ی بازی با یک اسباب¬بازی را فرا بگیرد.
این مسأله¬ی اصلی به نظر من سرشتِ آرمان¬گرا، رویاپرداز و همیشه ناراضیِ بشر است که او را همواره سردرگم، میان تمام لذت¬ها و سرگرمی¬ها و تمام مشغولیت¬هایش معلق کرده است. مسأله، سرنوشتِ تراژیکِ رویاهای انسان است که سرانجام تمامِ آنها، میل به زیبایی¬اش و میل به جاودانگی و ارضای روحی¬اش، در برابر چهره¬ی خشن، انعطاف¬ناپذیر و بی¬رحمِ جامعه و قواعدِ صلبِ آن، محکوم به مرگ است. همه¬ی ما محکومیم رویاهایمان از زندگی و لذت¬های سرشاری که همیشه در ذهن تصور می¬کنیم، آن موقعیت¬ها و موفقیت¬های رویایی در عشق و کار و ثروت، که همواره برای خود متصور هستیم، در برابر حساب و کتاب¬های دنیایی دور بریزیم و نهایتن با حقارت، شب در رختخوابمان با این خیال¬های شیرین، لحظاتی، لذتی زودگذر را تجربه کنیم و زود بخوابیم زیرا که فردا هزارتا کار داریم. همواره فقط انسان¬های محافظه¬کار، واقع¬بین و حسابگرند که جان سالم به در می¬برند. مسأله¬، مرگ رمانتیسیسم در برابر رئالیسم است، هم در سیرِ ادبیات و هم در سرنوشت بشر.
و این همه در شخصیت اِما بوواری تجلی یافته و جاودانه گشته است. «مادام بوواری» تنها روایت¬گر داستان¬ عشق¬ها و خیانت¬های بی اهمیتِ زنی شهرستانی در شهری کوچک و پرت در فرانسه نیست. اِما بخشی از وجود ماست و مثلِ ما سرگشته است. اِما همواره دنبال چیزی است که نمی¬یابد و تنها در رویا می¬تواند وجود داشته باشد؛ با این حال، با تمامِ توان و خستگی¬ناپذیر، برای تحقق رویای خود تلاش می-کند. آن عشقی که همه¬ی وجودش را تسخیر کرده، گاهی نزد شوهرش و به شکلِ زندگی زناشویی، گاهی نزد مذهب و به شکلِ جذبه¬ی روحانی¬اش و گاهی در خیانت و ماجراهای پر شوری که با فاسقانش می-سازد، می¬جوید و می¬بیند، اما همواره شکست می¬خورد. این شکست و درماندگی و درون¬مایه¬ی اثر در این پاراگرافِ درخشان بهتر از هرجای دیگری خود را نشان می¬دهد.
اِما که خسته از تمام جلوه¬های دروغینِ عشق و تلاش¬های خود است، می¬اندیشد:
«هرچه بود خوشبخت نبود، هرگز احساس خوشبختی نکرده بود. این نابسندگیِ زندگی از چه بود، از چه ناشی می¬شد این که به هرچه تکیه می¬کرد درجا می¬گندید؟ ... اگر براستی در جایی انسانی نیرومند و زیبا وجود داشت، انسانی نستوه، سرشار از شور و در عین حال ظرافت، با قلب یک شاعر و چهرۀ یک فرشته، که چنگ به دست داشت و رو به آسمان مدیحه¬های نکاحی می¬خواند، اگر وجود داشت چرا اِما اتفاقی به او بر نمی¬خورد؟ آه! چه خیال محالی! براستی که هیچ¬چیز ارزش جستجو نداشت؛ همه چیز دروغ بود! هر لبخندی خمیازه¬ای از ملال را پنهان می¬کرد و هر شادی¬ای لعنتی را، هر لذتی چندشش را، و از بهترین بوسه¬ها چیزی جز میلِ تحقق¬ناپذیرِ خوشیِ بزرگتری روی لب¬ها نمی¬ماند.»
این حاصل سال¬ها شناگریِ نویسنده¬ای است در عمق جانِ انسان. این اثر مطالعه¬ای دقیق است در روانِ سرکش اِما بوواری، روانِ انسانِ مدرن، که واکنش¬هایش را تمامن برای مخاطب ملموس و باورپذیر می-سازد.
می¬توان خیلی گفت از این کتاب. از وسواس و دقیق¬بودنِ فلوبر در به تصویرکشیدن جزئی¬ترین احساسات اِما بوواری و لحظاتی که تغییر عمده¬ای در روح او رخ می¬دهد و قلم فلوبر همه¬ی عناصر طبیعت را برای به تصویر کشیدن آن به خدمت می¬گیرد؛ از تکنیک «راوی نامرئی»؛ از صحنه¬ی درخشانِ تجلیل از کشاورزان روستا که نقطه¬ی عطف رمان است؛ از به چالش کشیدن معیارهای اخلاقیِ ما در قضاوتِ اِما و شارل و غیره و غیره که سخن را به درازا می¬کشاند. تمام اینها برای من بسیار پراهمیت و لذت¬بخش بود اما در مقابل آن مسأله¬ی اصلی که تکانم داد، در برابر آن مرثیه بر رویاهایمان، جلوه¬ای ندارد.

مشاهده لینک اصلی
گاهی زندگی وفق مراد نیست و آزار دهنده می شود، این یک حقیقت است و چاره ای هم نداریم چون قوانین زندگی را ما ننوشته ایم. با این حال زندگی شامل مجموعه ای از فراز و نشیب ها است. زندگی اما بواری (که با مادام بواری شناخته می شود) هم از این قاعده مستثنی نیست. البته بیشتر اوقات او در نشیب زندگی قرار دارد و هیچ گاه از داشته هایش خوشحال نیست. همیشه زندگی نسبت به او ناعادلانه به نظر می رسد و در این فکر است که چگونه زندگی اش می تواند بهتر شود. او تنها نیست و اکثر شخصیت های جذاب رمان هم نمی توانند به سادگی با جریان زندگی پیش بروند و از زندگی شان راضی نیستند و نمی توانند آن را آن گونه که هست قبول کنند.

در طول رمان مادام بواری، گوستاو فلوبر مداوم به خواننده یادآور می شود که زنان در این دوره می خواهند خودشان را بشناسانند و اصولا زنان در زندگی شان از دیدگاه مردان تعریف می شوند آن هم به عنوان موجوداتی که قدرتشان محدود است و نمی توانند مستقل زندگی کنند یا به دنبال علایق و اهداف خودشان بروند. از لحاظی، کل رمان کشمکشی برای اثبات آزادی و قدرت است، اگرچه شیوه هایی که اما استفاده می کند، از آن ارزش و شایستگی لازم دور می شود. اما سعی دارد زندگی جذاب تر و مهیج تری داشته باشد، زندگی که ابتدا توسط همسرش و سپس معشوق هایی که اعتمادشان را از دست می دهد، با شکست و ناکامی مواجه می شود. اما در خانه با چارلز، بیشتر وقتش را با نگاه کردن بیرون از پنجره می گذراند، به صورتی که بیشتر زندگی اش را به عنوان یک تماشاچی سپری می کند. اما برای تراژدی که برایش اتفاق می افتد، تا حد زیادی خودش مقصر است. او در تلاش هایش برای نمایش چیزی فراتر از توانش در خود، دچار ناامیدی و دلسردی روزافزونی می شود.

قهرمان داستان خودش را محصور در ازدواجی نافرجام می بیند، در جامعه ای محدود، زندگی خسته کننده و همراه با روزمرگی زندگی می کند. حاظر است هر کاری کند تا از این وضعیت رهایی یابد. او در مورد رهایی از این زندگی، رویا می بیند، رویای روزی که زندگی جدیدی سرشار از هیجان و پر از شادی دست یافته باشد. با این حال هربار تلاش می کند زندگی اش را تغییر دهد باز هم به همان زندگی قبلی و خسته کننده قبلی برمیگردد. از این نظر مادام بواری رمان چندان خوش بینانه ای نیست...

ادامه نقد در سایت نقد روز:
http://naqderooz.ir/wg

مشاهده لینک اصلی
CCLaP 100: که در آن من برای صدور یک صد به اصطلاح @ classics @ برای اولین بار خوانده ام، سپس تعیین اینکه آیا آنها شایسته این برچسب هستند یا خیر. مادام Bovary کتاب # 26 از سری است. داستان به طور خلاصه: در نظر گرفته شده توسط تقریبا همه به عنوان یکی از بهترین رمان تا کنون نوشته شده است، جنایت فرانسوی Gustave Flauberts 1857 مادام Bovary (که در اصل به صورت سریال در سال 1856 منتشر شد) یکی از اولین داستان پروژه ها در تاریخ به اندازه ی یک مطالعه ی عمیق @ charter @ به عنوان یک وسیله ی نقلیه ی ساده ی طرح ریزی هیجان انگیز هستند؛ این یک نگاه فوق العاده دقیق به یک فرد فوق العاده پیچیده، اما Bovary (nee Rouault) از عنوان کتاب، که در آن کل نقطه فقط به یاد بگیرند که چه اتفاقی می افتد، اما آنچه باعث می شود او را به طور کلی. از آن جایی که اشتباه نکنید، بویاری یکی از پیچیده ترین شخصیت های تاریخ ادبیات است، اما هنوز هم می تواند با استدلال های پرشور از طرف طرفداران تا به امروز سوء استفاده کند: بعضی او را به عنوان یک زن کاملا واضح و معمولی می بینند، مجبور به یک مجموعه کامل از موقعیت های ناخوشایند توسط مجموعه ای از مردان بی کفایتی در زندگی او، درست مثل این گونه جلبک ها برای قرن ها به دختران هوشمند انجام شده است؛ در حالی که دیگران او را بیشتر به عنوان یک بیمار غیر متخصص در اختلال دوقطبی مشاهده می کنند، به طور مداوم فلیپ فلاپ در مورد آنچه که او می خواهد از زندگی بسته به آنچه که به طور خاص او نمی کند اتفاق می افتد که این لحظه خاص، دائما اضافه کردن درامر غیر ضروری به زندگی خود را زمانی که خسته و درمان زیبا هر فردی که در اطراف او قرار دارد، مانند دمیدن کامل است. در یک کلیسا، یک عاشق عاشقانه، با تمایل به یک شیوه زندگی گرانقیمت شهری هنوز در مورد پول بسیار هوشمندانه است، این دوگانگی از صفات است که نگه داشتن Bovary از یک وضعیت کاملا متفاوت به بعد: اولین بار برای پدرانش رؤیای دکتر روستایی (تمام وقت @ GOOD پسر @ و از این رو شوهر ناتوان Charles Bovary)، فکر می کند که ازدواج آنها در نهایت او را به ارمغان می آورد زندگی پیچیده پاریس همیشه shes dreamed؛ سپس تلاش و شکست در زندگی داخلی به عنوان یک همسر و مادر کوچک شهر، پس از روشن می شود که چارلز ترجیح می دهد زندگی استادانه dowdy از زمین های کشاورزی فرانسه، منجر به عاطفی سرد و سرد با دانشجوی حقوق جوان در آنجا به نام لئون؛ سپس حرکت به اساسا یکی از اولین @ حومه های بزرگ @ در تاریخ فرانسیس (یونویل متوسط ​​تخیلی، نه چندان دور از پاریس توسط حامل یا راه آهن، بر اساس حومه حومه شهر ری)، جایی که او بر روی یک روابط بسیار جدی با یک بازیگر بزرگ به نام رادولف؛ پس از آن یک بی نظیر دزدی توسط رودلف، پس از او ارائه می دهد برای ترک شوهرش برای او و آوردن بچه همراه، منجر به یک دوره کوتاه در زندگی خود را به عنوان یک مسیح متولد دوباره مسیحی؛ با همه اینها به دنبال این بود که با آشنایی دوباره با وکیل مدافع جوان جوانی که در حال حاضر موفقیت آمیز بود، لئون، که به دنبال ظهورhotel بعد از ظهر در شهر بزرگ @ affair بود (بخشی از کتاب که منجر به محاکمه نامطلوب جنایتکار او شد اولین بار بیرون آمد) که در نهایت منجر به پایان دادن به جزئیات خود را که من تعجب را ترک، اما اجازه می دهد تا فقط می گویند نتیجه را به خراب و / یا مرگ برای تقریبا هر فرد freaking درگیر است. اوه، آن فرانسوی ها و پایان های شادشان! استدلال برای اینکه یک کلاسیک باشد: مادام بواری، بسیاری از نخستین ها را تأسیس کرده است، طرفداران آن استدلال می کنند، گاهی اوقات ترسناک: نه تنها اولین رمان که تا به حال در مدرن، تناقض مکالمه @ ما امروز می دانیم نه تنها یکی از اولین رمان هایی که به طور پیچیده هر شخصیت و طرح را به صورت یکسان در یک نسخه ی خطی ترکیب می کند، بلکه یکی از اولین رمان های تاریخی است که @ Realist @ school of thought را ایجاد می کند، مجموعه ای از کنوانسیون هایی که در حال حاضر تقریبا همه رمان های معاصر را به چاپ می رسانند (اما بیشتر در مورد آن کمی)، همه در حالی که به طرز جادویی نمونه ای کامل از رمان های رمانتیک ویکتوریا سن و همچنین شامل تمام نشانه هایی که طرفداران رمانتیسیستی حتی برای در حالی که آنها را نیز سرگرم کننده می کند. در حقیقت، این کتاب تقریبا مانند یک آثار فریبکارانه از یک زمان آینده است که نباید در واقع وجود داشته باشد، اگر بخواهید از آن در مورد فنی استفاده کنید؛ یک کتاب که دقیقا مانند یک مطالعه شخصیت معاصر است، اما در همان زمان به چاپ رسیده است که به شدت رونوشت داده شده، بیش از حد تحویل داده شده، epistolary به سبک داستان های ماجراجویی و شبه علم لعنتی بسیار معمول تر از اواسط 1800 منتشر شده است. آن نه تنها به عنوان یک مصنوعات تاریخی مهم است (بلکه بیشتر در مورد آن نیز کمیاب است)، نه تنها در حدود نیمی از روش های مختلف، بلکه فقط 152 سال بعد، به طور شگفت انگیزی خوب خوانده می شود؛ هواداران استدلال می کنند تقریبا هر رمان که امروز نوشته شده است، یکی از جنبه های آن را به شکل دیگری یا دیگری به این سنت فوق العاده مهم تحمیل می کند، و آن را تعریف یک ادبیات @ classic @ می نامند که هنوز هم باید توسط هر عاشق کتاب بزرگ خارج شود. استدلال علیه: به طرز وحشیانه ای، انتقادهای تنها مادام بواری من می توانستم پیدا کنم به نظر می رسید استدلال کنم که این کتاب فقط به خوبی نوشته شده است؛ که فلاوبر یک چنین تخریب عاطفی غمانگیزانه را ایجاد کرد، آنها سرانجام ناامید شدند و حتی نمی توانستند به پایان برسند. @ اوغ، ...

مشاهده لینک اصلی
اولین قرائت این رمان، عدالت را به اثر اصلی در نظر نمی گیرد. این کتاب، مخصوصا اگر اولین بار با آن مواجه شد که زندگی خواننده هنوز از عاشقانه نبود، دوباره خواند. تا زمانی که زمان دوم اطراف جزئیات جزئیات را حفظ نکنید، به یاد ماندنی و طرح سریع که قسمت اول وعده داده شده است، برای قسمت های باقیمانده دو و سه که برای عکس های رنگ آمیزی و احساسات (و یا حتی احساس نمی شود) توسط Emma بویاری طرح آماده با دقت است آن را با زندگی شخصیت های ثانویه نشانه گذاری شده، به عنوان اگر خانم. در عین حال Bovary مرکز (التقاطی) است و معضل او خصوصی تر است: زندگی که پیش می رود (آموزش و پرورش و مردمی بی سواد که شوهرش است) و پس (مرگ اعضای قبیله بوور، موفقیت M. Homais) هسته واقعی به این معنی است که جهان در بزرگ است بی تفاوت نسبت به او \u0026 amp؛ داستان او تقریبا به طور کامل فراموش شده است، بلعیده شده است. در اینجا برای در نظر گرفتن خواننده یک زندگی کامل است. شاید \"کارآیی\" یک الگوریتم صحیح برای توصیف یک زندگی ناامیدی و وحشت باشد. اما بویاری انسان است، زیرا او همه چیز خوب نیست و همه بد است. او مادی است اما همچنین ایده آل است. همسر و عاشق. به هیچ وجه وابسته نباشید، مانند یک شخصیت متولد شده در ناکافی ترین زمان. با این حال، مانند ادیپوس با اوراکل، او از سرنوشتی است که در اختیار زن و شوهر قرار دارد. آگاهی از سرزنش و بلند شدن، طیفی است که برای هر کسی که متعلق به نژاد بشر است، در دسترس است. پاتو از همه زنجیرها می آید، باید برسد برای اینکه آزاد شود، و پیچیدگی بیشتر احساسات او مسائل را پیچیده می کند. خانم باواری به علت مشکلات پولی خودکشی را با آرسنیک انجام نمی دهد. عنوان کامل است، زیرا خود یک عنوان است: مادام بواری. در این کتاب، مادام بواریس، از جمله همسر اول و مادرش چارلز وجود دارد. هنگامی که او آزاد است وقتی نام او را شخصا و آمپر؛ او دیگر غیرمذهبی نیست، به ویژه توسط خواننده دلسوز. چه کسی می تواند از موضع خود در جامعه، جنس، وظایف خود، سرنوشت خود فرار کند؟ رادلفف بهمما میگوید: اگر دو روح فقیر در نهایت باید با یکدیگر هماهنگ شوند، همه چیز سازماندهی شده است تا مانع پیوستن آنها شود. اما آنها تلاش می کنند، بال خود را ضرب و شتم می دهند، آنها را به یکدیگر متصل می کنند. این تلاش این است که مادام بویاری را یک تراژدی کلاسیک و مدرن که روح آن محکوم شده است، احساس می کند، اما تنها قادر به بیان حداقل آن است. اما بویاری در مفهوم عشق عاشق است، این کنوانسیون ها آرمان های اوست و او با این وجود شجاع است تا حداقل تلاش کند.

مشاهده لینک اصلی
خانم جوان، معتقد به رمان های عاشقانه ای است که او می خواند، پیاده روی مهتاب، عجایب قلعه، ممنوع قلعه ها، پرواز های خطرناک به ناشناخته ها، اما بسیار احمقانه و بسیار پرشور است (بیش از حد خیلی)، بی حوصله و بی معنی به واقعیت دنیای واقعی. و سرزمین های عجیب و غریب، همیشه سعی می کنند از اسارت های ترسناک خود فرار کنند ... مردان شجاع و خوش تیپ، که به زنان زیبا و محترم وفادار هستند، با مبارزان شرور، هیجان انگیز، فاسد اما آزادی گران، و قهرمان آنها را نجات می دهند زمان ... اما در یک مزرعه، در اواسط قرن نوزدهم فرانسه، برده داری، پدربزرگ و مادربزرگش، مریض، مریض، نگران است که از دختر بی فایده خود خلاص شود و اگرچه او از کار لذت می برد، بسیار خوب نیست آن (کشاورزی)، اما یک تاجر قابل توجه بهتر است، که تنها فرزند است، او هیجان را می خواهد. نفرت از کشور یکنواخت، در مورد شهر تحریک کننده، پاریس، و مردم افسانه و چیزهایی که در آن وجود دارد، رویا. با این حال، ملاقات و ازدواج با کسل کننده، شایع و سختگیرانه، دکتر خوب، چارلز بویاری، که پدران خود را شکستند، او را دوست دارد، او زندگی بهتر در جای دیگر بهتر است، به همین دلیل با پیشنهاد ازدواج موافقت کرد. او به زودی، ازدواج شتابزده خود، به سمت روستای کوچکی از توست می رود. حتی تولد دخترش، برته، که او را نادیده می گیرد، نه یک مادر دوست داشتنی، خدمتکار او را افزایش می دهد، هیچ تاثیری بر حالت های پوچ او ندارد. او تمایل به عاشقانه دارد، شوهرش مثل مردان در کتابهایش نیست، عادی به نظر می رسد، بی بی و یا هوشمند، کلمات الهام بخش نیست، از دهان او، او احساسات شدید، او می خواهد. پس از رفتن به یک روستای آرام دیگر، یونویل (Ry)، بیوای بیگانه، فکر می کند که تغییر مناظر، همسر بی سر و صدا او را از فانک او بلند می کند. مالک زمین محلی و ثروتمند، رادولف بولانگر، بسیار زیبا را می بیند، ناراحتی او را می بیند، و او را گمراه می کند، یک جانباز در این نوع از چیزها، او در گذشته بسیاری از معشوقه ها را داشته است. در ابتدا راز، کاملا خطرناک و هیجان انگیز، در پشت جلد خانه اماس، یادداشت های مخفیانه، پیاده های بی پروا در صبح های پیش از ظهور، به خانه اش، به یاد Emma از رمان های او ... اما همه چیز روال معمول است، نه بهتر از زندگی ازدواج . رادولف آزاردهنده، غیر منتظره است، او نیز مانند آغاز احساس نمی کند، نامه ای را می کشد که موضوع را قطع می کند. Emma Emma، بسیار بیمار می شود، شوهرش از اینکه می تواند بمیرد، در بیماری ناگهانی تردید می کند. لند دپوی، خجالتی لئون دوپویس، جوانتر از او، نیز بیشتر سپاسگزار است، مانند عاشق قبلی، مادام بویاری ناپایدار، کنترل است. در شهر نزدیک روئن، در نورماندی، هر هفته آنها را ملاقات می کنند، تا زمانی که این اتفاق بیفتد، زن رنجور، پشت سر اعتماد، دوست داشتنی، ساده لوحانه، شوهرش، رانندگی می کند، به دلیل خرج های غیر منطقی خریدش. اما بویاری خیلی دیر یاد می گیرد، تنها کسی که او را دوست دارد، مرد غیرمعمول است که ازدواج کرده است.

مشاهده لینک اصلی
â € œ قبل از ازدواج او معتقد بود که خود را در عشق باشد؛ اما از آنجایی که خوشبختی که باید از این عشق به او برسد، او احساس کرد که او باید اشتباه کرده باشد. و او سعی کرد دقیقا در باره آنچه که در زندگی به معنای کلمه \"سبز\"، \"پاشا\" و \"نقاشی\"، که به نظر می رسید بسیار زیبا در کتاب های او بود، پیدا شد. اما بویاری به طور مداوم در یک وب از توهم دائمی، جهان درخشان که او را از طریق میل خود برای خواندن کتاب های عاشقانه زنده، و از طریق نشاط بی وقفه خود را بر روی ایده مبهم خود را از سعادت نهایی، ایجاد شده است. بار او در کلیسا صرف یک لباس مقدس، آسمانی اضافه شده به مفهوم خود را خوشحال بود؛ واژه هایی مانند @ @ @ @ @ @ @ @ @، @ @ @ @، «عاشقانه» و «عاشقانه ای» که توسط کشیش ها بیان شده بود، به شدت بر روی او تاثیر گذاشته بود، همانطور که در قلب او توسط ذغال سنگ ریخته شده بود. اشتیاق بیش از حد به این سعادت غیرواقع و بی نظیر، واقعیت کنونی را با عناوین رو به رو کرد. خستگی او ویژگی منحصر به فرد بود؛ او همیشه در مورد او یک هوا پر انرژی داشت - یک اشتیاق عمیق و بی دست و پا برای \"چیزی\". او هر روز در چنین آرزوی طلبی صرف می کرد که جلسه با چارلز مانند یک تصادف مطلوب بود، همانطور که فرشتگان سعادت لبخند زدند به تحقق این سکته خوش شانس از سرنوشت. او حداقل نمی دانست چه چیزی از این شانس ملاقات انتظار می رود یا چه سلیس نهایی است؛ او به سادگی از غرایز کودکانه خود پیروی کرد و مشتاقانه منتظر ماندگاری این «سعادتمندانه» شد، میل به آن که قلب مودب و در عین حال خیره کننده اش را با آرزوی ناامید کننده فرو ریخت. این اشتیاق بیش از حد، در برخی موارد، مطمئنا ناامید شدن فاجعه بار است، همانطور که یک رعد و برق رعد و برق حتما باید یک توده ی توخالی از رعد و برق باشد - کاوش کریستال جهان توهم او تحت فشار قوی و بی رحم واقعیت این است که سابق را با یک حرکت قدرتمند سلب می کند. لغزش به یک ازدواج با انگیزه متعهد برای رسیدن به \"بیلسا\"، بدون اطلاع قبلی در مورد داماد یا اوضاع، و تنها به تقلب آسمانی که او اغلب در رمان های عاشقانه خود را بخواند، اما در مورد برای دریافت اولین ضربه، با نفوذ، هنوز هم، در خود منزوی خود. پاراگراف، که من آن را به زودی خواندن آن را برجسته کردم، نشان می دهد که او به روش عمومی: â € او باید قادر به استخراج برخی از مزایای شخصی از چیزها، و او را به عنوان چیزی بی فایده است که به کمک رضایت فوری از قلب او، زیرا که خلق و خوی او احساساتی تر از هنرمند بود و او احساسات و مناظر را دنبال می کرد. »به محض این که مادر ازدواج کرد، او زندگی زناشویی خود را طلب کرد تا به دنبال« سعادت زشت »باشد که او بود مطمئنا از دست گرفتن او احساسات و زندگی پس از ازدواج را آشکار می کند، مانند یک شکارچی که از درختان جنگل برای بازی اش می سوزاند. همه او قادر به درک بودند احساس ملموس آرامش بود، که کمی برای خنثی کردن طغیان خود را برای سعادت ابدی. او، در بهترین حالت خودخواهانه، این آرامش آرام را نادیده گرفت، زیرا به نظر نمی رسد \"شادی\" که او می خواست، که او به طرز دلسوزانه دلش می خواست. ذهن بی سر و صدایی که در ارتعاشات بی نظیر احتیاج خود می لرزید، نمی توانست در آرامش خنک شود، زیرا که تعداد زیادی از ارواح برای هر روز دعا می کنند. او بدون توجه به سرزمینی، حتی سرزمین های ازدواج برای «چیزی»، مانند یک زن بی معرفت به دنبال اقیانوس در میان یک بیابان سرگردان بود. \"چیزی که او برای آن آرزو داشت، آشکارا به او تصویر مشخصی درباره آنچه در آن است و یا چگونه ممکن است تغییری در زندگی او داشته باشد، به او نشان داد. اما او می دانست که آن چیزی باید به نفع یک مرد باشد، مردی که شوهرش، پیشگام سعادت اوست. چارلز، به علت ناتوانی او در الهام گرفتن از این نوع سعادت فراوان، به زودی به موضوعی تحریک پذیر در چشم او تبدیل شد، و آنها را آب در حال ترس و ناامیدی قرار داد. او، چارلز، یک مرد عادی با فضایل شگرف و قلب طلایی بود. او دوست اما را دوست داشت. او، که یک مرد معمولی بود، نمی توانست قلب شلوغ و پیچیده شریک زندگی اش را درک کند، که در خلال خشم دمی زایی در او شکست خورد و او را شاد کرد. همه این بی تفاوتی های صمیمانه و بی تفاوتی خودخواهانه او را مانند موش ها بر روی موهایش تحریک کرد. \"اما باید همه چیز را بدانیم، در همه انواع فعالیت ها بی نظیر، شما را به آشفتگی شور و اشتیاق، اصلاحات و اسرار زندگی تبدیل کند\" â € œ او ناآگاه ظاهری Charles از درد و رنج او ناراحت شد. اعتقاد او که او را خوشحال کرد به نظر می رسید به او توهین وحشیانه و اعتماد به نفس خود را در مورد آن را به عنوان او را نادانسته زد. برای او فضیلت بود؟ آیا او مانع از هر گونه شادی، علت همه بدبختی ها، زبان تیز زدگی در ناخن بند بود که در اطرافش زخمی شده بود، او را از همه طرف متصل می کرد؟ «اما، که شروع به دیدن او کرد شوهر به عنوان یک مانع در جاه طلبی و آرزوهای خود، شروع به ساختن طرح هایی برای انتقام خود برای سعادت از دست داد. چارلز توهین کرد

مشاهده لینک اصلی
این سومین تلاش من برای نوشتن بازنگری برای این کار است. من سعی کردم و سعی کردم، اما هر زمان که من دیدم و در مورد شخصیت اما فکر کردم، من خودم را از دست دادم با کلمات. شخصیت او، در ابتدا، تحقیر آمیز است. یک زن که در رفتار نادرست با مرد دیگری مشارکت دارد، کسی که در کنترل احساسات خود نیست، کسی که در حال حاضر در آن زندگی نمی کند، فرزند و شوهرش را برای رابطه غیرقانونی نادیده می گیرد، برای رضایت خود زندگی می کند و به خودی خود در برابر خدانشناس قرار دارد. نه، کسی نمیتواند او را ببخشد. تا حدودی موافقم من متوجه شدم که چند بار او را بسیار عصبانی کرده ام، دقیقا به سمت انتها، زمانی که شوهرش فوت کرد و تنها فرزندش به کار مشغول شد. این یک نوع خشم را به وجود آورد، همانطور که برای فرزندم به شدت احساس می کردم. اما من نمیتوانستم خودم را در آغوش بگیرم اما. نه، من این کار را نکردم در عوض من احساس تاسف او را می کردم، زیرا می توانستم به شدت احساس ناامیدی ای را که او در طول زندگیاش زندگی وحشیانه داشت، احساس کند. و به دلایل بسیاری، به نظر من، به ناامیدی او کمک کرد. اولی که وجود دارد، او یک زن از هوش متوسط ​​بالا بود که با عظمت جامعه بورژوایی روبرو شد. او کمی تحصیل کرده بود و تحت تأثیر آنچه که ممکن بود از زندگی مدرسه اش جمع آوری کند. اگر تنها بود، او به فرصت های دیگر برای کشف بیشتر در زندگی در معرض قرار گرفته بود، او ممکن است احساس ناامیدی و اعتماد به نفس را از خانواده اش نپسندد. من چنین حادثه ای را در زندگی واقعی شاهد هستم، جایی که با توجه به اطلاعات فوق فوقالعاده و محدودیت برای بررسی بیشتر در مورد تحصیلات و حرفه، یک زن دیوانه شده است. اما به تجربه ماجراجویی و محکومیت عشق تبدیل شده است. این چیزی است که نباید مورد نفرت قرار گیرد، بلکه باید درک شود. ثانيا، اگر او در یک خانواده ثروتمند متولد شود، جامعه آن را تحت تأثیر قرار نخواهد داد. ثالثا و مهمتر از همه، اگر شوهرش دیرتر و مشتاقتر بود، شاید بتواند به پیدا کردن راههای دیگر برای سرخوردگی او کمک کند. به عنوان یک زن، من فکر می کنم می توانم با خیال راحت می گویم که زنان به مردان با جاه طلبی کمتر احترام نمی گذارند. گفتم، من هیچوقت تلاش نکردم اقدامات انجام شده توسط اما را توجیه کنم. در عوض تلاش برای تحلیل دلایل خود برای انجام این کار. گوستاو فلوبر چنین استاد صنایع دستی بوده است! اگرچه از طریق کار او به نگاهی به فرهنگ بورژوایی که در دوران خود و در نتیجه ناامیدی از سوی یک زن که از زندگی زناشویی ناخوشایند حاصل می شد، نگاه کرد. من فکر می کنم او همچنین ما را تشویق کرده است تا مبنای یک رابطه متاهل را مورد سوال قرار دهد. هرچند زمانها تغییر کرده است، زنان اکنون مستقلتر هستند و آزادند که در حرفه ها و سرگرمی های خود دخالت کنند، اما هنوز هم، وقتی که به ازدواج می رسد، خط پایین من حدس می زنم، 5 ستاره برای آوردن اما تقریبا زنده است!

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مادام بواری


 کتاب دایی وانیا
 کتاب قصه های تصویری از زهرالربیع _4
 کتاب قصه های تصویری از حدیقه الحقیقه _ ‏‫۱
 کتاب تروترو همیشه شاگرد اول میشه
 کتاب ترو می خواد تو برفا آب بپاشه به گل ها
 کتاب تروتروی بانمکه خوشحاله روز کودکه