کتاب وداع با اسلحه

اثر ارنست همینگوی از انتشارات افق - مترجم: نازی عظیما-ادبیات اقتباسی

جنگ جهانی اول، که در این کتاب از گوریتسیا، شهر کوچکی در شمال تریسته، در منتهی‌الیه سرحد ایتالیا به آن نگریسته شده‌است، چندان ترسناک به نظر نمی‌رسد و در انعکاس گنگ چند صدای توپ دوردست خلاصه می‌شود. ستوان فردریک هنری آمریکایی، که بر اثر جوانی و لاقیدی و ذوق به ورزش در ارتش ایتالیا استخدام شده‌است، در میان آمبولانس‌های خود و تالار ناهارخوری و شراب و زن زندگی بسیار مطبوعی دارد. با نزدیک شدن تدریجی زمستان صدای توپ‌ها بسیار کمتر می‌شود و درخواست مرخصی هنری را برای تمام زمستان می‌پذیرند. هنری از این فرصت برای خوش‌گذرانی در شبه جزیره استفاده می‌کند. وقتی به جبهه برمی‌گردد، با پرستاری انگلیسی با نام کاترین بارکلی (Catherine Barkley) آشنا می‌شود و تظاهر به دوست داشتن او می‌کند؛ در حالی که دروغ می‌گوید. پرستار هم تظاهر به باور کردن حرف او می‌کند؛ در حالی که چنین نیست. در خلال این احوال جنگ جان تازه می‌یابد. هنوز صحبت هنری با اطرافیانش راجع به جنگ تمام نشده‌است که می‌فهمد آنها چقدر از جنگ بیزارند. در طی نبردی زخمی می‌شود. او را به بیمارستانی آمریکایی در شهر میلان منتقل می‌کنند که پرستار انگلیسی نیز به آنجا فرستاده می‌شود. او و پرستار عاشق یکدیگر می‌شوند. جراحتش به تدریج معالجه می‌شود. پرستار از او باردار شده و هنری باید به جبهه برگردد. در جبهه اوضاع به کلی تغییر کرده‌است و دیگر صحبت از بازی در بین نیست. همه سخت می‌جنگند. بیزاری و خستگی چنان است که خفقان می‌آورد و فلج می‌کند. سروان رینالدی، بهترین دوست هنری، شب و روز خود را به جراحی زخمی‌ها می‌گذراند و احتمال می‌دهد که سیفلیس گرفته باشد. شراب همچنان مست می‌کند؛ ولی اوضاع را بهتر نمی‌کند. هنری را به منطقه کوهستانی منتقل می‌کنند؛ هنوز به آنجا نرسیده‌است که با حمله آلمانی‌ها و اتریشی‌ها عقب‌نشینی شروع می‌شود. هنری با سه آمبولانس تحت فرمانش به عقب برمی‌گردند. در جاده چنان آشفتگی‌ای حکمفرماست که اتومبیلها قدم به قدم پیش می‌روند. مجبور به حرکت از جاده‌های فرعی می‌شوند که آمبولانس‌ها به گل فرو می‌روند و هنری با سه سرباز تحت امرش پیاده ادامه می‌دهند. گلوله‌ای بی‌هدف از نیروهای ایتالیایی در حال عقب‌نشینی یکی از مردان او را (آیمو) می‌کشد. یکی دیگر خود را تسلیم آلمانی‌ها می‌کند. ستوان هنری و راننده باقی‌مانده، پس از مدتی راهپیمایی بی‌هدفی، جاده‌ای را پیدا می‌کنند. روی پلی، افراد دژبانی ارتش ایتالیا راه را بر افسران در حال عقب‌نشینی می‌بندند و آنها را به چمنزاری می‌برند و پس از چیزی شبیه به محاکمه، تیرباران می‌کنند. هنری درست وقتی که باید در این به اصطلاح دادگاه حضور یابد، با پریدن در رودخانه خودش را نجات می‌دهد. از این لحظه به بعد، او احساس می‌کند که دیگر هیچ دِینی به ارتش ایتالیا ندارد و فراری شده و با پریدن بر قطاری باری خود را به نزد خود کاترین می‌رساند و با او از ایتالیا گریخته و به سوئد می‌روند و در آنجا منتظر تولد فرزند خود می‌شوند اما فرزند در زایمان می‌میرد و باعث مرگ مادر می‌شود.


خرید کتاب وداع با اسلحه
جستجوی کتاب وداع با اسلحه در گودریدز

معرفی کتاب وداع با اسلحه از نگاه کاربران
آرام و آهسته خواندمش. آغازش خوب بود، وسطش چنگی به دل نمی‌زد و آخرش شوکه کننده بود.
یکی از عجیب‌ترین کتاب‌هایی که در ژانر جنگ خوندم.

مشاهده لینک اصلی
یک روایت از جنگ اما با نگاهی متفاوت تر
در جنگ امکان رخداد هر اتفاقی هست
هنری آمریکایی که برای تحصیل معماری به ایتالیا میرود در گیر جنگ می شود و عشقی انگلیسی او را اسیر می کند. جنگ که برای همه شخصیت ها غیر قابل تحمل شده تمامی افتخارات بی ارزش اما هنری با آتش عشق بانوی انگلیسی بیشتر در رنج است .
استاد همینگوی شرایط سخت را به شیوه ای زیبا باز گو میکند کنش ها و کلنجار رفتن های درون ذهن انسان در شرایط دشوار؛ دین دار بودن یا نبودن در شرایط مختلف...
زیبا بود .

مشاهده لینک اصلی
این کتاب باور نکردنی است من کاملا درک می کنم که چرا یک کلاسیک است. همینگویی یک نویسنده استادانه است. در این رمان خیلی عاشق است. همینگویی چشم انداز و تنظیم می کند مانند یک نقاش. هر تنظیم به زیبایی و با دقت توصیف شده است، یادآوری چنین جزئیات. طنز و عصبانیت به من خندیدند. او به گونه ای تفسیری را توصیف می کند و خصوصیات آن را در میان رمان خود می دهد. شما می توانید شخصیت ها را احساس کنید و آنها را دوست داشته باشید، همانطور که او در ایجاد آنها باید داشته باشد. آنها خیلی زنده و پر جنب و جوش هستند! آنها دارای ویژگی ها و شخصیت هایی هستند که ما به طور معمول در مورد ملیت های آنها فکر می کنیم. از هرچیزی که به آن نگاه می کنید، جنگ به عنوان پوچی مطلق دیده می شود، اما او در این مسیر به سمت بالا حرکت نمی کند. در این کتاب چندین لایه وجود دارد. بله، جنگ مسخره است تمام تلاش ها مسخره است کی میبره؟ کشورهایی که این را به نمایش می گذارند. و داستان عشق .. باید بمیرم !!! در ابتدا خیلی دیوانه است، بنابراین واقعی است، بنابراین مناقصه ... خیلی غم انگیز است. این باید یکی از رمان های مورد علاقه من در تمام دوران باشد. این رمان تخیلی در شخص اول گفته شده است. فردریش هنری یک معمار مطالعه آمریکایی در رم است زمانی که جنگ جهانی اول از بین می رود. او در ارتش ایتالیا به عنوان یک راننده آمبولانس، قبل از آمدن آمریکا به جنگ وارد می شود. این در حالی است که زندگی هیمینگه را آشکار می کند که او نیز داوطلب شده است که یک راننده آمبولانس در ارتش ایتالیا، سال های قبل از وارد آمدن آمریکا به جنگ باشد. در رمان، لئونتن هنری ارتباط نزدیک با رینالدی، جراح ایتالیایی و یک کشیش نامعمول ایجاد می کند. از طریق رینالدینی است که هنری با کاترین بارکلی ملاقات می کند، و با او عشق می ورزد. جنگ با اتریش و آلمان پیوند دارد. ظاهرا افسران ارتش ایتالیا در ابتدای رمان از نوشیدنی و فاحشهخانه ها لذت می برند. هنری حتی در طول یک مدت طولانی برای زخم زانو به زانوی خود مبتلا می شود. هپاتیت الکلی؟ احتمالا با این حال، به عنوان جنگ پیشرفت، مردان demoralized. غذای کافی نیست آنها نمی توانند خشک شوند آنها حتی ممکن است توسط ارتش خودشان شلیک شوند. لئونتی هنری باید در زمان حمله آلمان به کاپوروتو، از مردان خود حرکت کند. در صورتی که شما این رمان را خواندید و برنامه ریزی نکردید، من بیشتر نخواهم گفت .. من نمی خواهم رمان را برای هرکسی خراب کنم. من به نسخه قابل شنیدن جان اسلاتری گوش دادم که بسیار توصیه می کنم. من قبل از این رمان می دانم که در ابتدا منتشر شد، فساد حذف شد. با این حال، در این نسخه صوتی، به نظر می رسید که شکاف هایی وجود دارد که باید آن را نادیده گرفت. من ترجیح می دادم که نسخه نادری را گوش داده یا بخوانم. یک کتاب شگفت انگیز که نقطه عطف بسیار مهمی در تاریخ و همچنین یک داستان عاشقانه باورنکردنی است. این به عنوان بخشی از چالش خواندن کتاب رأی به عنوان کتابی است که در ایالات متحده ممنوع یا اغلب مورد چالش قرار گرفته است. این مکرر به عنوان یک رمان «سکس» و به دلیل «زبان و مراجع جنسی در کتاب» به چالش کشیده شده است. این کتاب در ایتالیا، در سال 1929 تا 1948، توسط رژیم فاشیستی برای توضیح آن عقب نشینی از Caporetto و در بخشی از آن برای ضد میلیتاریسم. در آن زمان نیز در بوستون ممنوع شد. این در آلمان در سال 1933 توسط نازی ها سوخته شد، زیرا به نظر می رسید که ضد جنگ به عنوان آنها سعی در حمایت از درام. همچنین در سال 1939 ایرلند ممنوع شد.

مشاهده لینک اصلی
@ رانندگان آمبولانس بریتانیایی گاهی اوقات کشته شدند. خوب، من می دانستم که من کشته نخواهم شد. نه در این جنگ این هیچ ارتباطی با من نداشت. به نظر من خودم از جنگ در فیلمها بیشتر خطرناک نیستم. به خدا آرزو آن را به بیش از چند بود. @ فردریک هنری (که برای تمام مفاهیم و اهداف ارنست همینگوی است) داوطلب در ارتش ایتالیا در جنگ جهانی اول اون در جنگ زخمی است و به صرف زمان بهبودی در بیمارستان پس از پای او در حال اجرا است، و در آنجا او را دوست دارد با پرستار بریتانیایی کاترین بارکلی. رمان آنها را دنبال می کند، زیرا آنها سعی می کنند از جنگ فرار کنند و زندگی را با هم شروع کنند. در سطح، این واقعا یک کتاب در مورد جنگ نیست؛ یک کتاب در مورد دو نفر فقط در تلاش برای زندگی عادی و شاد زندگی می کند در حالی که تمام جهان به جهنم در اطراف آنها می رود. من در این یکی خیره کننده بود. برای آن کسی که Bell Tolls بسیار بهتر است، اول آن که در مورد چیزی بیش از دو نفر که سعی دارند ازدواج کنند بزرگتر است (رابرت جردر با مفهوم قهرمانی مبارزه کرد و اینکه چگونه مردم تغییر می کنند؛ فردریک هنری فقط می خواهد بدستش بیاورد)، و همچنین چون شخصیت های \"خداحافظی به اسلحه\" به طور قابل توجهی پیچیده تر و جالب تر از آنهایی هستند که برای کسانی که بل حمل می کنند. همچنین، کاترین بارکلی فقط یک کابوس مطلق از شخصیت است - او شخصیت قابل تشخیصی ندارد و فقط برای تحسین و عبادت هنری، به طوری که او باعث می شود Bella سوان به نظر می رسد مانند یک زن مستقل قوی پر از عزت نفس است. فکر می کنم من غلط؟ در اینجا، برخی از خطوط گفت و گو واقعی که کاترین به هنری می گوید: \"همه می گویند فقط آنچه را که می خواهید، و آنچه را که می خواهی انجام می دهی، انجام می دهی و پس از آن هرگز دیگر دختران را نخواهی پذیرفت؟ @ @ من می خواهم آنچه را که می خواهید. هیچ چیز دیگری وجود ندارد فقط چیزی که میخوای @Im خوب آرنت من خوب است @ @ می بینید؟ من خوبم. من آنچه را می خواهم انجام می دهم @ مسیح در دوچرخه. به هر حال، همه چیز در یک صحنه اتفاق می افتد. کاترین شخص نیست، یک هیولای Frankensteins وحشتناک است که از ناامیدی و آرزوی آرزوهای مردانه خسته شده است. به اعتبار، رمان، هنری واقعا عشق کاترین، بنابراین حداقل ما می توانید به راحتی در این واقعیت را که صمیمیت بی معنی او کمی (نه که هنری تا به حال مذاکرات در مورد احساسات خود با همان شدت که کاترین کند، چون thatd همجنسگرا متقابل بود ) به همین دلیل سه ستاره به جای دو نفر به این خاطر است که همینگوی هنوز همینگینگ است، و در میان تمام ویژگی های بد و سرعت ناپایدار، می تواند این بیت های کوچکی را از نوشتن زرق و برق دار ایجاد کند که هرچیزی را به حداقل برسانند: اغلب یک مرد آرزو دارد که تنها باشد و یک دختر آرزو دارد که تنها باشد و اگر آنها یکدیگر را دوست داشته باشند، آنها از یکدیگر حسودند، اما من واقعا می توانم بگویم که ما هرگز آن را احساس نکردیم. ما وقتی که با هم بودیم، به تنهایی در برابر دیگران احساس تنهایی می کردیم. این فقط برای من یک بار اتفاق افتاده است. من تنها در حالی بودم که با بسیاری از دختران بودم و این همان شیوه ای است که شما تنها می توانید تنها باشید. اما زمانی که ما با هم بودند، ما هیچ وقت تنهایی ندیدیم و هرگز نترسیدیم. من می دانم که شب همان روز نیست. چیزهایی که همه چیز متفاوت است، چیزهایی از شب را نمی توان در روز توضیح داد، زیرا آنها پس از آن وجود ندارد، و شب می تواند یک وقت وحشتناک برای تنها افراد یک بار آنها تنهایی آغاز شده است اما با کاترین تقریبا هیچ شباهتی در شب وجود نداشت، مگر آنکه این زمان حتی بهتر بود. @

مشاهده لینک اصلی
تراژدی مشاهده شده Bloke در طول جنگ به خاطر خشونت به سر می برد. * بمب های دوستانه درخواستی * هایمینگاید زبان زیبایی را از بین می برد. و سپس جهان. قصدش این بود که جنگ را به نمایش بگذارد. روش او هنری هنری را به نمایش می گذارد. * تشویق شرم آور

مشاهده لینک اصلی
این داستان یک آمریکایی است که به عنوان یک راننده آمبولانس غیر نظامی در ارتش ایتالیا در جنگ بزرگ، آسیب رنج می برد، بازاندیشی طولانی، روابط و تجربیات آن جنگ، خدمت می کرد. یک داستان که الگوی آن (حداقل تا حدی) الهام گرفته است، اگر دقیقا نمی توان تجربیات همینگینگ خود را با همان نقش تحریک کرد. ظاهرا این دورهیی بود که همینگوی به عنوان یکی از تجربیات شکلگیری زندگی او به شمار میرفت. این تنها همینگوی است که تاکنون خوانده ام و این را انتخاب کرده ام که میفهمم که \"بیداری به آدمها\" به طور معمول به عنوان \"همینگوی\" در \"قدرت\" ادبیات خود را به عنوان خوانده شده. در این مورد، انتظارات محتاطانه زیادی داشتم - متأسفانه اکثر آن ها برآورده نشدند. کتاب من به طور کلی و متاسفانه ناامید کننده در بسیاری از جبهه ها بود. من تلاش کردم تا با روایت یا (بیشتر) شخصیت ها ارتباط برقرار کنم. به نظر من، من به طور کلی غافلگیر شدم. شاید این یک مقایسه تلخ است، اما \"خرسندی به Arms\" تقریبا مانند Steinbeck، که قبلا، ضعیف تر بود، برخورد کرد، اما بدون توانایی های ادبی اش، تسلط و مهارت برای داستان سرایی. قسمت های موثر و قانع کننده ای از «فریبنده با آرش» روابط و صحنه های بین هنری، کاترین، رینالدی و کشیش پیدا شد - این ها حداقل دارای هویت خاصی درباره ی آنها بودند (علی رغم Catherineâ € ™ ثانیه گاه به عنوان تصویری عجیب و غریب به عنوان \"نیمه دیوانه\") و همچنین پاس های بسته - که در خود وجود داشته است به عنوان در نتیجه جنگ، اما در خود را به عنوان کاملا جدا از جنگ نشان داده شده است. اگر هر لحظه تصویربرداری از قهرمانی، بی نظمی و وحشیگری و غیره از جنگ وجود داشت، و این برای اکثر موارد از دست رفته یا غایب بود - حداقل برای من. منتشر شده در همان سال به عنوان Remarqueâ € ™ همه آرام در جبهه غربی (گاهی اوقات به عنوان \"رمان جنگ تمام عیار در تمام دوران\" - قابل درک است) â € \"â € ~ بی حوصله به Armsâ € ™ مقایسه نمی کند و شاید نباید مقایسه شود. اگر چه هر دو کتاب در همان سال منتشر شد و موضوع وسیع تر جنگ بزرگ همان است - آنها تلاش نمی کنند به چیزی شبیه همان داستان بگویند. با این حال، در حالی که Remarque کار منحصر به فردی از نزدیک / نابغه ادبی تولید کرد، هیمینگوی با یک رمان نوشت که در سبک و ساختمانی کاملا \"مدرن\" در نظر گرفته شده است. مشکل برای من این است که \"خداحافظی با Arms\" در نهایت جابجایی نیست، نه زیبا، نه هذیان، نه جذابیت، و نه اغلب باعث تحریک کردن آن می شود. ممکن است خوانندگان همینگوی بتوانند برخی از آثار دیگرش را توصیه کنند ممکن است امیدوارم در همینگوی به من بازگردد با این حال، من در این مرحله تمایل ندارم تا بقیه خروجی هایش را بررسی کنم. به طور مثال عنوان؛ â € ~Farewell to Armsâ € ™ به خود خم است â € \"اگر چه من فکر می کنم نه خنده دار، و نه هوشمندانه و یا وحشیانه - شاید من چیزی از دست رفته؟ به طور کلی پس از آن â €\" با وجود برخی از passage های جذاب و موثر، برخی از نقل قول های به یاد ماندنی و احتمالا پیش از آنکه شرایط زمان خود را از â € ~modernâ € ™ (؟) â € \"â € ~Farewell به Armsâ € ™ در نهایت، با این حال، underwhelming، نتواند درگیر شدن و برای اکثر بخش از دست رفته حس و احساس هر واقعی اصالت Ive سخاوتمندانه امتیاز سه ستاره داده شد ... فقط فقط.

مشاهده لینک اصلی
2016 چالش خواندن: # 30 کتاب با پوشش آبی هنگامی که افراد از جهان با شجاعت روبرو، جهان فقط می توانید matándolos ضرب و شتم. و، البته، آنها را می کشد. Ojalá می توان گفت که من عاشق و این یک تجربه بزرگ برای خواندن همینگوی بود، اما در حال حاضر این بیانیه quedará انتظار algún کتاب دیگر او © L. بدون سایبان © به خداحافظی به سلاح از پنجره بیرون را بردلی کوپر (صحنه که، به هر حال، نشان می دهد یک رابطه بسیار صمیمانه بین یک کتاب و یک خواننده) و در عین حال می تواند انجام داده اند به دلیل cumplió با بالا من وجود دارد انتظارات بزرگترین سنگ در جاده، داستان عاشقانه بین شخصیت های اصلی بود. این استدلال ساده است اما تکراری نیست. فردریک هنری یک آمریکایی است که در جنگ اول جهانی در ارتش ایتالیا خدمت می کند. وظیفه شما این است برای رانندگی آمبولانس، که در ابتدا به نظر ساده میآید اما این طور نیست، به ویژه هنگامی که صحنه های خاص نشان می دهد که حتی حداقل اتهام گزاف (به آن را در برخی از راه) مهم است. فردریک conocerá توسط یک دوست به کاترین بارکلی، یک پرستار انگلیسی، که با آن ایجاد در رابطه بسیار شدید و جدی نه می شود و بیشتر جامد در طول زمان. البته، این کتاب چندین صحنه دارد که در آن فردریک در جنگ غوطه ور شده و به عنوان نویسنده اش از رنج و عذاب رنج می برد. نه همه چیز باران رنگین کمان است همینگویی دارای یک سبک نوشتن بسیار خاص است که شما ممکن است یا شاید دوست ندارید. کسی گفت (من یادم نیست که کسی) که خواندن آن مانند \"دیدن\" یک مکالمه تلفنی است. من اضافه می کنم که علاوه بر این که به نظر می رسد، این نیز بر این عقیده است که مخاطبان بسیار خسته شده اند. هیچ شور و شوق منتقل نمی شود، هیچ تبادل بزرگ برای برجسته کردن. اولین فرد راوی (فردریک) کلمات را به هم می ریزد، به طور خودکار پاسخ می دهد و کمی توضیح می دهد، اما با دقت بسیار. بهترین بازتاب ها برای او نگهداری می شود. روایت قطع می شود و گاهی اوقات با ناامیدی شخصیت ... اگر آن را نشان می دهد. داستان عشق خود منحرف است. هیچ کس نمی تواند بگوید که کسی که بخواهد بوسه را بخورد نمی خواهید آن را رمانتیک بخوانید. فردریک دارای یک شخصیت disgustingly تنبل و معتقد است که او همه چیز تحت کنترل است توسط قدرت خود، در حالی که کاترین یک دختر فقیر که â € œcarià ± OA € در همه زمان ها و صورتحساب خود را به عنوان â € € œmujercitaâ زندگی از طریق © نامیده می شود از او این گفتگوها که در میان آنها را نگه دارید غیر قابل تحمل و مصنوعی هستند، به نقطه ای که من وارد © به فکر می کنم که همینگوی هرگز بیش از دو دقیقه با یک زن که می تواند او را الهام بخش برای ایجاد این مکالمات داشتند حرف زدند. مثال: \"من هر چیزی را که میخواهم انجام خواهم داد، به شما میگویم که همه چیز را میخواهید، و من مطمئن هستم که من موفق خواهم شد، درست است؟\" و به این ترتیب آنها به بی نهایت می پیوندند: او با آرنج صحبت می کند و با تک زبانه پاسخ می دهد. نیازی به گفتن نیست، بقیه شخصیت های زن که در رمان ظاهر می شوند، کاریکاتور هستند. شرم آور در نتیجه، پنجاه درصد کتاب کاملا غیر ضروری است. اگر چه فردریک شخصیتی است که با او ارتباط برقرار نمیکند، او می تواند آن را درک کند، زمانی که او در مورد سختی هایی که در طول جنگ اتفاق می افتد، بازگو می شود. این قطعات ارزشمند هستند، زیرا آنها به طور چشمگیری از نظر چیزها را گسترش می دهند. یکی یک کتاب در مورد جنگ که اگر آن را یک فیلم کارشناسی © LICA شد و پس از آن متوجه می شود که راه های بسیاری برای آن را بهعنوان افرادی که در آن شرکت کردند مستقیم یا غیر مستقیم تصور کنید. من نمیخواهم بیش از حد در صحنههای درگیری درگیری توضیح بدهم، اما می توانم بگویم که آنها از نظر ظاهری فردریش تحت فشار قرار گرفته و به خوبی به دست آمده اند. هرج و مرج، بی رحمانه، همه با انتقاد متقابل جنگ و مسخره بودن آن مخلوط شده اند. پایان وحشتناک است، زیرا در زمانی اتفاق می افتد که همه چیز شبیه سازی شده در راه شادمانی، از آنجا که عنوان بیهوده نیست. این یک فریب دادن است و در عین حال باعث احساس است که چیزها نمی توانند در غیر این صورت به پایان برسند. شخصا، من حتی به او احترام گذاشتم؛ زیرا با شخصیت های خیالی فریبنده ای رفتار می کنم و نمی توانم به آن کمک کنم. من عذر خواهی می کنم اگر فردی را که با نتیجه آن اشتباه را حس می کند عذرخواهی کنم. خلاصه، از Goodbye به اسلحه بیشتر انتظار داشتم. من هیچوقت از راه جنگ بازی نکردم، بدون افتادن به مکانهای مشترک، اما فکر کردم زمان بیشتری را داده بودم. اگرچه فردریش و کاترین نیز با این موضوع در گفتگوهای بی پایان cararamelados مقابله می کنند، اما وقتی که آن ها در میان همتایان خود هستند، تنوع دیگری دارند. من می دانم سه ستاره به نظر دلهره آور است، اما من آن را توصیه می کنم.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب وداع با اسلحه


 کتاب دایی وانیا
 کتاب قصه های تصویری از زهرالربیع _4
 کتاب قصه های تصویری از حدیقه الحقیقه _ ‏‫۱
 کتاب تروترو همیشه شاگرد اول میشه
 کتاب ترو می خواد تو برفا آب بپاشه به گل ها
 کتاب تروتروی بانمکه خوشحاله روز کودکه