کتاب پایان رابطه

اثر گراهام گرین از انتشارات نشر کتاب پارسه - مترجم: احد علیقلیان-ادبیات اقتباسی

این یک رکورد از نفرت بسیار بیشتر از عشق است، موریس مبارکس در عبارات بازنویسی «پایان امور» می نویسد و این یک نفرت عجیب و غریب است که او را مجبور می کند تا حساب گذشته یی از رفتار دروغین خود را با سارا مایلز تنظیم کند. در حال حاضر، یک سال پس از مرگ ساراها، جامعهکس به دنبال تحقیر اشتیاق خود از تجدید نظر در دوره خود از عشق وسواس به عشق نفرت است. در ابتدا، او معتقد است که از متن سارا و شوهرش هنری متنفر است. با این حال او بیشتر به چشم انداز عاطفی خود می اندیشد، نفرت نفرت ها به خداوند تبدیل می شود، او احساس می کند زندگی خود را شکسته، اما وجود خود را در نهایت به رسمیت شناختن است.   در ابتدا در سال 1951 منتشر شد، "پایان امور" توسط ویلیام فاکنر تحسین شده بود، به عنوان یکی از بهترین و واقعی ترین و در حال حرکت های من در زمان من است.


خرید کتاب پایان رابطه
جستجوی کتاب پایان رابطه در گودریدز

معرفی کتاب پایان رابطه از نگاه کاربران
هشدار از بین بردن! آیا خواننده احساس می کند که داشتن یک شخصیت تقسیم شده است؟ من خودم در حالی که خواندن گراهام گرینز پایان کار را داشتم تردید داشتم. من آن را دوست داشتم و از آن متنفر بودم من فکر می کردم که قطعا برای چند صفحه 5 ستاره سزاوار است، اما بعدا متوجه شدم که من رنج زیادی را تجربه کرده ام و از آن رنج برده ام. بنابراین، آن را نمی تواند سزاوار بیش از 2، درست است؟ برای من هیچ ربطی ندارد، من مجبور شدم کسی را برای آن پرداخت کنم! من عاشق سارا و همکلاسی بودم و آنها را در همان زمان نادیده گرفتم. نمی خواهم درک کنم، من خودم را درک نمی کنم! چنین عبارتی زیبا در مورد عشق، اما ناگهان آن را در مورد نفرت و حسادت به نظر می رسید، و من پیدا کردم خود را خیانت! چگونه می توان کسی را که عاشق چنین عمیق، به عنوان گرین باعث می شود ما معتقدیم سارا دوست Boxx، بعد او را برای خدا بیشتر اوقات به خود اعتماد ندارد. اوه، من می توانم بدون اینکه توضیح داده باشم با جامعهکس همکاری کنم. من نمی توانم سارا را درک کنم، زیرا حتی اگر من یک مؤمن هستم، حتی مطمئن نیستم. اما باورهای من فراتر از نقطه نظر هستند. بنابراین، لطفا تخفیف های من در این مورد را رد کنید. موضع اشتراکی من می توانم شناسایی کنم و انجام دادم. من می دانستم که عشق من به راحتی پس از چنین خیانت، در حالی که خیلی دوست دارد، متنفر می شود. بنابراین، حسادت من می توانم درک کنم. آیا من به چنین طولانی می روم تا خودم را ثابت کنم؟ من نمی دانم، اما من هرگز در موقعیت خود قرار نگرفتم و با خودم صادقانه می توانم بگویم که احتمالا ممکن است. گرین می نویسد بسیار با شکوه، که من می توانم با آن همه زندگی می کنند به عنوان او از جامعهکس و یا درد خود را (تقریبا یکپارچگی، پس از همه) صحبت می کنند: @ احساس ناراحتی بسیار ساده تر از انتقال از شادی است. در بدبختی ما به نظر خود از وجود خود آگاهی داریم، هرچند که ممکن است آن را به صورت یک خودخواهانه غولپیکر ببینیم: این درد من منحصر به فرد است، این عصب که انگشتان به من و دیگران وابسته است. اما شادی ما را نابود می کند: هویت ما را از دست می دهیم\nبه اندازه کافی در مورد چگونگی عاشق شدن و متنفر بودن سارا و مبارزه عاشقانه به اندازه کافی. خلاصه آن، این رمان زیبایی نوشته شده، غم انگیز، عصبانی، دلهره آور است. این موضوع مربوط به یک عشق عاشقانه و غیرقانونی است که از طریق یک سریال مذهبی متماور می شود. داستان موریس توکسکس، نویسنده ی بریتانیایی است که با سارا، یک زن ازدواج هنری، یک خدمتکار، عاشق سارا است. آنها در لندن در سال 1939، در طول حمله رعد اسا، عاشق می شوند. شور و هیجان خود را می سوزاند، غیر قابل توقف و بدون رزرو، تا زمانی که او را به طور غیر منتظره برگشته و همه چیز باقی مانده، خاکستر تلخ است. خیانت، یک واکنش قابل فهم است که چگونه او واکنش نشان می دهد و بحران های ناشی از آن حسادت است. داستان خطی نیست، پس از انفجار شروع می شود و توسط جامعهکس در فلشبک ها گفته می شود. آن را به عقب و جلو می رود، و در آن است که به طرز ماهرانه ای توسط گرین انجام می شود. در نهایت جامعهکس به نظر می رسد از دیدگاه سارا از طریق مجله اش نگاه می کند و دوباره به جلو می رود چراکه جامعهکس تلاش می کند تا حسادت گذشته خود را اصلاح کند و به مدیتیشن متعالی در الوهیت پایان دهد. او آرزوی مصالحه می کند، اما این نباید باشد. بنابراین جامعهکسکس در سارا خشمگین می شود، فقط برای پیدا کردن شین در حال مرگ، و خشم خود را به خدا تبدیل می شود. بنابراین Greene / Bendx در آغاز می گوید: «پایان امور همه چیز این است: @ هنگامی که من شروع به نوشتن کردم، گفتم این یک داستان نفرت است، اما من قانع نیستم. شاید نفرت من واقعا به عنوان عشق من کم است. من فقط از نوشتن نگاه کردم و دیدم چهره ی خودم را در یک آینه نزدیک به میز من دیدم، و فکر کردم، نفرت واقعا به نظر می رسد؟ اما من اینجا هستم تا به شما بگویم که چگونه درباره آن تقسیم می کنم. وقتی که من شروع به خواندن آن کردم، پس از دیدن فیلم، انتظار داشتم. انتظارات جهنم هستند: آنها را در خودتان تعصب می بینید. اما در حال حاضر آنها را فراموش کرده ام. ببینید که چطور بودم و هنوز هم در مورد داستانشان درگیر شده بودم، بنابراین، به ابتدا! افتتاح فوق العاده است و محدوده ای برای داستان تنظیم شده است. جامعهکس با هنری که در باران راه می رود، برای نوشیدن می آیند و در خانه سارا و هنری به سر می برند، سارا هم در آن شب مرطوب است، اما به زودی باز می شود و به ما می گوید: \"@\" خوش به حال شما، گفتم. â € ~ بیرون رفتن برای پیاده روی؟ â € \"â € œYes.â € â € ™ شب کثیف، من به طور اتفاقی گفت، و هنری با اضطراب ظاهری اضافه شده، â € ~Youâ € ™ دوباره مرطوب، سارا. یک روز شما مرگ خود را از سرما می گیرید. \"Clichà © با حکمت محبوب آن گاهی اوقات می تواند از طریق یک گفتگو مانند یک یادداشت عذاب، اما حتی اگر ما تا به حال شناخته شده او حقیقت را بیان کرد، من تعجب می کنم اگر هر یک از ما احساس اضطراب واقعی داشتیم ... @\nهمزمان ما عشق و نفرت را مقایسه می کنیم (آیا آنها یکسان نیستند؟). سارا خودش درگیر تضاد است: من به خدا گفتم \"اینطور است\". من شروع به باور به تو میکنم، و اگر به تو ایمان بیاورم، از تو متنفر خواهم شد. من اراده آزاد دارم تا وعده هایم را از بین ببرم، اما من قدرت را برای به دست آوردن چیزی از شکستن آن ندارم ... تو به من اجازه گناه دادی، اما میوه های گناه من را بردار. شما به من عشق می ورزید، و سپس به آن می گویید که هیچ شهوت هم برای شما نیست. حالا من چی فکر میکنی، خدا؟ کجا از اینجا میروم؟ â € ™ @\nبنابراین، به طور ناگهانی پایان امور به بحث در مورد خدا تبدیل می شود. و سارا می گوید: \"عزیزم خدا، من ...

مشاهده لینک اصلی
روح الله. سوری، بن. و کلی و کارن این کتاب واقعا برای من این کار را نکرد. در حقیقت، این نوع تقلید است؛ امتیاز دو ستاره من، سخاوتمندانه است، زیرا در واقع من احساس می کنم که آنقدر که من آن را دوست داشتم، بد است. من می دانم که برخی از مردم در سطح احساسی، روحی عمیق قرار می گیرند و من به اندازه کافی متکبر نیستم (من متکبر هستم، فقط به اندازه کافی مستبد نیستم) به طور کلی فقدان ارزش ادبی خود را اعلام می کنم. نکته من این است که اغلب افرادی به بررسیهای من می آیند و می گویند، \"اوه، ممنون از اینکه اجازه دادید این کتاب را بکشم.\" اکنون می توانم قفسه هایم را بگیرم. »این کار را نکن! دانا این کتاب را بخاطر این بررسی خواندنی نیست. این تنها انعکاس تاثیر این رمان بر من است و من فقط یک نفر هستم. و یک نسبتا بی اهمیت، در آن است. پس، در اینجا این است که چرا این کتاب بمکد. اول از همه، من واقعا در ابتدا دوست داشتم. این کاملا به خوبی نوشته شده است، و من لذت بردن از راویانه به آرامی نشان می دهد از تاریخ خود را با سارا و هنری. من هم همه را متمایل به نفرت از راوی، همچنین، که من فکر کردم که قرار بود برخی از متخلفان ازدواج مجرم باشد. (این می تواند بسیار سرگرم کننده از شخصیت های افتضاح تنفر دارد، آیا می توانید آن را؟) به جز به عنوان ادامه خواندن، من متوجه شدم که ما، خواننده، شاید به معنای نفرت از Bendrix نیست. در حقیقت، من فکر می کنم که از او خواسته می شود که با او آشنا شود، احتمالا که برای من به خاطر من نمی تواند باشد. من نمیدونم بنابراین خیلی ممنون آقای گرین برای اینکه از این زاویه لذت ببرید و سپس کتاب به نوشته های مجله سارا منتقل می شود و در آن زمان همه چیز برای من متوقف شد. سارا تا به حال شایسته ترین شخصیت است که تاکنون ایجاد کرده است. مبارزه داخلی او - \"مبارزه ای که در مرکز طرح رمان قرار دارد\" است که من هیچ ارتباطی با آن نداشتم. این در طول توضیح این مبارزه است که رمان به نوبه خود به سرزمین بی روح ایمان و چالش های مطرح شده بر اساس این ایمان (و یا عدم آن) تبدیل می شود و این فقط یک چرخش بزرگ برای من بود. من این کتاب را به کتابخانه بازگردانده ام، بنابراین نمی توانم به طور مستقیم نقل قول کنم، اما برخی از معاهدات، ترجمه ها، به من بسیار کمرنگ، مانند: \"من دوست دارم که از پذیرش پذیرش (مشاهده اسپویلر) مرگ (پنهان کردن اسپویلر)]، در حالی که تنفر من برای او به آن اعتقاد کامل داشت. \"اوه، برای فریاد، به من شکسته. واقعا؟ به هر حال، من فوق العاده متاسفم من این کتاب را دوست ندارم. تنها شخصیتی که من دوست داشتم، هنری بود و من احساس مشکوکی کردم که قرار بود او را نپسندند، بنابراین فقط برای من ناسازگار بود. اما من سعی خواهم کرد که بار دیگر بهتر شوی

مشاهده لینک اصلی
من به شدت نگران نباشم که این نوع کتاب را به عنوان یک کلاهبرداری کامل در برابر این کتاب قرار دهم، زیرا به نظر می رسد رانت ها به ندرت، اگر واقعا، بررسی های مناسب هستند. و من می خواهم یک استدلال منطقی برای توضیح عدم علاقه من به این کتاب ارائه کنم. همانطور که رمضان جنسیتی شخصیت اصلی و اعمال خودخواهانه و غیر منطقی شخصیت های اصلی به من کمک زیادی کرد، من هنوز هم در بی تفاوتی ماندم و امیدوارم روایت را تا زمانیکه با آن آخرین صفحه. اما متأسفانه به اندازه کافی، پایان من را ترک کرد نه تنها ناامید شد، بلکه به طور مثبت هم منجر شد. (مشاهده اسپویلر) [یک مرد نابجا جسمی بهبود می یابد و در نزدیکی بی ضرر - نه از طریق جراحی و یا هر نوع درمان، اما همه به لطف معجزه freaking. واقعا الان؟ (مخفی کردن اسپویلر)] من همیشه از شخصیت های ناقص در ادبیات خوشامد می گویم زیرا واقعا چه شخصی واقعی است؟ و یا حتی نزدیک به کامل بودن؟ شخصیت ها به معنای عمل مانند مورون، انجام کارهایی است که منطقی و ما را ناامید می کند و در عین حال همدلی خود را در پایان به سادگی با توجه به انسان بودن خود را. اما همدلی را فراموش کرده ام، من فقط احساس می کردم که هیچ چیز برای شخصیت های مرکزی در اینجا به جز برخی از ناراحتی گاه به گاه ناگهان شروع به گفتگو های یک طرفه با این نهاد به نام خدا. همانطور که از عنوان نشان داده شده است، این امر در مورد یک امر است، یک نگرانی در آن، که به شدت به پایان می رسد و پیامدهای بعدی آن است. اما نویسنده فقط مجبور بود که موضوع بسیار خردمندانه خداوند را در این مورد بکشاند و عشق و نفرت خود را برای یک زن به خاطر عشق و نفرت او برای خدا ترجمه کند. میل او به زنی برای یک زن، او را مجبور کرد تا مقابله با ارزشهای آتشین / عرفانی خود را بپذیرد و به اهمیت ایمان برسد. واقعا نمیدونم کجایی اما هنگامی که هر خط دیگر از یک پاساژ یا کلمه خدا یا شما یا او در آن وجود دارد و چگونه شخصیت ها در هم ادبیات ناپیوندی با او درگیر می شوند، چگونه می توانید نگاه دیگری داشته باشید؟ (لطفا توجه داشته باشید که من عمدا به بحث جدی در رابطه با جنس خدایان نگاه می کنم) خدا موضوعی است که من هنوز با آن مواجه هستم و صلح خواهم کرد. اما نگرش من تا به حال کمی مانند Haruki Murakamis در کافکا در ساحل بوده است - \"اگر شما فکر می کنید Godâ € ™ وجود دارد، او است. اگر شما donâ € ™ t، او isnâ € ™ t. و اگر این چیزی است که خداوند است، من نمی توانم در مورد آن نگران باشم. »\nمن می توانم دوز سالم بازتاب در مورد دین و معنویت را تحمل کنم، اگر آن را با لمس منطقی خدمت کرده است و توانایی درخواست تجدید نظر به حتی غیر مؤمن معتبر است. مثل زندگی در راه Pi-ish - هیچ چیز تغییر زندگی و یا خیلی موقیقی اما هنوز هم قابل فهم است. اما من از آن متنفر هستم، وقتی که خداوند در چهره من به صورت طولانی و پیچیده پیچیده با سوالات لفظی تکراری سوار می شود. این مثل او شخصیت در این بدون وجود یکی است. حضور غیرمستقیم، همه جا حاضر، که بدون هیچ کاری انجام می شود، رعد و برق همه چیز را گم می کند. آیا این در مورد امور یا درباره خدا یا کاتولیک بود؟ یا آیا در مورد نویسندگان تلاش می کند با فاجعه ی انسجام با خدا و چیزی بزرگتر از زندگی خود، به فاجعه ی امور خود برسد؟ مانند گرین، بی رحمانه، بیت ها و قطعه های تصویر بزرگتر را برداشت، اما تلاش نکرد تا به خواننده کمک کند تا همه آنها را با هم بپوشاند. به همین دلیل است که این کتاب فقط از تأثیرات بسیار قدرتمند متوقف شده است. اگر این رمان را تنها به عنوان بخشی از نوشتن خودباوری و ادای احترام به گرینس با یک خانم کاترین والستون، پس از آن، برخی از انتقادات من به طور خودکار منقضی می شود . اما از آنجایی که این یک اثر داستانی است، من فکر می کنم که نقاط ضعف من کاملا معتبر هستند. خدایا، من به اندازه کافی تحت تاثیر قرار نمی گیرم که شخصیت ها شما را بهانه ای برای تمجید از رفتار خود به عنوان انسان منطقی می دانند. 2 ستاره به چند نکته در روایت اعطا شده است که بشریت شخصیت ها از آن چشم پوشی می کند و خواننده نمی تواند کمک کند اما احساسات و رنج های شخصی اش را احساس می کند.

مشاهده لینک اصلی
توجه داشته باشید: هر spoiler طرح ممکن است در اینجا ... اما من نگرانم. اجازه می دهد بروید.بنابراین اجازه دهید این حق را بگیرم موریس این نویسنده بدبخت و بی رحمانه، نوعی بیخوابی، ملاقات با این خانم زن سارا (زن) است که با هنری خسته کننده خدمتکار انگلیس ازدواج کرده است. آنها چهار سال است که در معرض عمیق قرار گرفته اند و به مدت چهار سال در معرض هنری قرار دارند و بسیار خوشحال هستند، موریس به این باور است که حتی زمانی که خوش شانسی نادرست است. مثل موریسسی. نام مشابه به هر حال، این جنگ جهانی دوم است و هواپیمای هوایی بزرگ وجود دارد و این مرد به طبقه پایین می رود تا گربه یا چیزی را بررسی کند و WHAM یک موشک بزرگ بزرگ آلمانی به ساختمان می رسد و یک درب به او می افتد. سارا پایین میرود و بازویش را میبندد و فکر میکند مرده است. او بالا می رود و دعا می کند تا خدا. تا کنون خیلی منطقی است اما در واقع او به خدا اعتقاد ندارد. خوب، مردم وقتی عقیده دارند که عشق واقعی آنها زیر دریایی مرده است، چیزهای عجیبی می کنند. او می گوید اگر خداوند موریس را مرده نمی کند، او به a) به خدا اعتقاد دارد و b) موریس را ترک کند. بنابراین هنگامی که او به اتاقش میرود که همه با گرد و غبار پوشیده شده است و میگوید من فقط با یک درب برخورد کردم، فکر میکردم من عصبانی هستم، اما من فقط سردرد داشتم، در مورد آن، بلافاصله فکر میکرد که خدا این کار را کرده است. او بلافاصله آن را برای یک معجزه طول می کشد و نه فقط یک بار در دست. و این آخرین چیزی است که او از او می بیند، او را بدون هیچ توضیحی از بین می برد، بنابراین هر دو به ناامیدی خودکشی می افتد. (چیزی که او می گوید: «دوست ندارم فقط به خاطر اینکه ما یکدیگر را نمی بینیم.»، شاید، اما مطمئنا از بین می رود.) (نقل قول نمونه ای از موریس پس از سارا او را رها می کند: من فکر کردم: نفرت سارا تنها سارا را دوست دارد و از خودم متنفر است، تنها دوست داشتن خودم است. او 20 سال قبل از این اصطلاح اختراع شده بود.) من فکر می کنم سارا فکر می کند که اگر او وعده خدا را نادیده بگیرد، او را نابود می کند او به طور کامل مرده با یک درب دیگر و یا بخش دستی مبلمان. اما این توضیح داده نشده است. اما هی، این وعده ای بود که تحت فشار قرار گرفت. و هر چند، اگر او فقط لحظه ای فکر می کند، او مطمئنا متوجه خواهد شد که در هر حمله هوایی در لندن در جنگ و هر حمله هوایی در هر نقطه در هر زمان، بسیاری از مردم به خدا دعا می کنند، آنها در واقع به این باور بودند که خود عزیزان نمی میرند و بسیاری از مردم پس از آن پیدا کرده اند که عزیزان خود را در هرج و مرج و آزار جان خود را از دست داده اند. و بعضی از آنها دوست دارند که عزیزانشان زنده بمانند. بنابراین منطق در آن چیست؟ خوب، وجود ندارد این تنها طبیعت انسان است. مگر اینکه ما بتوانیم حدس بزنیم خداوند آنجا نشسته است و می گوید آه، این یک نماز خوب است، خیلی خوب بیان، بسیار صادقانه، به آن پاسخ می دهم. اما این نمازها زباله، کلیشه، خسته کننده، واقعا خیلی بد است، بنابراین آن عزیزان باید سرخ شوند. بنابراین، من متوجه شدم که این خانم در هنگام صف کردن مغز، در مقابل صف نیست. در واقع، تمام این نکات معقول، توسط یک شخصیت خیرخواهانه ی خدایی ساخته شده است که او می خواهد برای دیدن او تلاش کند تا او را از این تفکر جادویی غافلگیر کند. ایا وعده، وعده به خدا وجود ندارد؟ اما این کار را نمی کند: \"تعصب وی این خرافات را عمیق تر تعریف کرد.\" به هر حال، خدای متعال، بزرگترین خطای صورت است که زندگی اش را از بین می برد. من فکر می کنم این نوعی از نماد است. پس ما خاطرات سارا را دریافت می کنیم و ترس و وحشتی که از ذهن او برطرف شده است. او موریس را دوست دارد، نه، در واقع او از او نفرت دارد. نه، او را دوست دارد اما او از خدا متنفر است نه، او به او اعتماد ندارد. اوه، او را دوست دارد، او به او اعتقاد ندارد. و او فکر می کند که او کاتولیک است (هیچ نوع دیگر در جهان گراهام گرین موجود نیست - متدیستی یا زرتشتیان، نگاهی بی انداز که در). او فکر می کند که ممکن است یک کاتولیک باشد اما او اعتقاد ندارد! تلفن را ببندید، بله او می کند خدا! نه خدا! آه درد! درد! عشق، نفرت، نفرت، عشق، اعتقاد، شاید \"وه وه وه\". وای وه.این واقعا خسته کننده می شود. نقل قول دفترچه نمونه: چقدر خوب (= خدا) هستی شما ممکن است ما را با شادی کشته، اما شما اجازه دهید ما را با شما در painâ € |. خداوند متعال، می دانید که می خواهم درد شما را ببخشم. در نهایت، این زن مضطرب و نگران کننده می گوید: \"باور دارم مانند یک بیماری\" و سپس می میرد. من می بینم که بسیاری از مردم فکر می کنند که پایان امور، مراقبه بسیار خوبی در مورد عشق و ایمان است، اما به نظر من به نظر می رسید که انگار این ادعای مذهبی را ارائه می دهد، انگار چیزی است که صبر می کند تا شخص ذهنی خسته را در دام خود بگیرد کمترین نقطه واقعا کاملا تند و زننده اگر این پایان پایان کار بود، می توانستم با این رمان خوب رفتار کنم و سعی کردم از نوار غم انگیز عشق، نفرت، درد، حلقه ی خدا در سراسر بازی استفاده نکنم، اما اوه، گرین داستان شکنجه اش را کاملا در نهایت به راستی پیچیدگی جسمی، جایی که خدای متعال به دلیل نادانی صورت خود دچار رنج شده است، زیرا او یک قفل موی مرده سارا را برداشت و بر روی آن خوابید. در حال حاضر واقعا، آقای گرین، یکی دیگر را بکشید این مسأله موجب شده است. نتیجه گیری: یک ظرف غذا مخلوط شده که در هر سطحی که به طور غیرقانونی در فهرست 100 بهترین رمان ها گنجانده شده است، به کار خود ادامه می دهد، بار دیگر ثابت می کند، بله، در ...

مشاهده لینک اصلی
من این کتاب را تا چند فصل گذشته دوست داشتم. پس از آن من می خواستم آن را در سراسر اتاق پرتاب کنم. من می دانستم که طرح پایانی پایان کار به این خاطر بود که من نسخه ی فیلم را با رالف فینس و جولیان مور دیدم، اما اولین مطالعه ی من در مورد متن بود. این یک رمان درباره حسادت و خشم یک مرد است که بعد از اینکه عاشق شد پایان می یابد احساس می کند. \"من با توجه به میزان حسادتم، عشق را اندازه گرفتم.\" موریس جامعهکس یک نویسنده است که با سارا مایلز وسواس دارد. سارا یک روز پس از انفجار بمبی در خانۀ لندن او را به قتل رساند. ناگهان او از دیدنش رد شد و بیش از یک سال با او صحبت نکرد. پس از دست کشیدن به شوهر سارا هنری، موریس با یک کارآگاه خصوصی تماس می گیرد تا او را دنبال کند. محقق ضرب و شتم مجله سارا، که موریس می خواند و می یابد که چرا رابطه او را قطع کرد. (اسپویلر ها پیش رو هستند، اما من نمی توانم شکایات خود را در مورد این کتاب بدون ذکر این نقاشی بحث کنم. از آنجا که این رمان بیش از 60 ساله است و به دو فیلم ساخته شده است، فکر می کنم می توانم ادامه دهم.) مجله نشان می دهد که سارا در هنگام مأموریت بمب در خانه Maurices بوده است و او ناخودآگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. سارا نمیتوانست او را تحمل کند و فکر کرد مرده است او مذهبی نبود اما شروع به دعا کرد و گفت خداوند او را بیشتر نخواهد دید در صورتی که او مجاز به زندگی باشد. هنگامی که موریس بهبود یافت، سارا تصمیم گرفت تا وعده خود را به خدا حفظ کند و امور را به پایان رساند. سارا با این اعتقاد ناگهانی به خدا مبارزه می کند و می خواهد او را به موریس بازگرداند. او حتی با کشیش کاتولیک ملاقات می کند تا در مورد تبدیل صحبت کند. «او باور دارد مانند بیماری. من معتقد بودم که من عاشق شدم. »وقتی موریس مجله اش را می خواند و می آموزد که هنوز او را دوست دارد، او با او تماس می گیرد و از او می خواهد که شوهرش را ترک کند. سارا حاضر نیست او به زودی از پنومونی میمیرد و هر دو موریس و هنری او را میترسند. در این مورد، من فقط چند بار شکایت از رمان داشتم. بسیاری از نوشتن قدرتمند است، مخصوصا زمانی که گرین درباره خشم موریس نوشت. داستان از موريسس به نظر می رسد، به استثنای چند صفحه از مجله سارا، اما او هرگز به من احساس واقعی نیست. موریس در مورد عشق و شهوت او برای او صحبت می کند و ما برخی از کلمات خود را می خوانیم، اما سارا شخصیتی کاملا متوجه نیست. او کمی و کوتاه بود و از طریق انگشتان شما لغزش می کرد. به عنوان مثال، جزئیات چندانی از مهربانی و سخاوت ساراها وجود داشت، اما در مجله ی او نوشته بود: \"من یک زن و شوهر و جعلی هستم و از خودم متنفرم.\" موریس توضیح داد، و من فکر نمی کنم که گرین زنان را خوب نوشت. علاوه بر این، عشق به اصطلاح سارا و موریس به نظر نمی رسید. گرین، که گزارش شده بر اساس سارا در معشوقه زندگی خود، خوب بود در نوشتن درباره حسادت و خشم، اما نه عشق. ما مریخ را وسواس می بینیم، اما همه آن ها سخن گفتن و نشان دادن نیستند. داستان پس از مرگ ساراها، عجیب و غریب می شود. چند @ معجزه @ که به شخصیت های مختلف رخ می دهد وجود دارد، و این نشان می دهد که سارا جادویی تحت تاثیر رویدادهای فراتر از قبر. این زمانی است که من با کتاب مزاحم شدم. من هیچ معجزه ای را باور نمی کردم و باور نمی کردم که موریس به خاطر این اعمال به خدا اعتقاد داشته باشد. \"در ابتدا نوشتم که این یک رکورد از نفرت بود و در کنار هنری به سمت شیشه ای از آبجو راه می رفت، من یک نماز را که به نظر می رسید برای خلق و خوی زمستان خدمت می کردم: خدایا، تو به اندازه کافی انجام دادی، تو من را دزدیدی به اندازه کافی، من خیلی خسته ام و قدیمی هستم که بتوانم عاشقش را دوست داشته باشم، همیشه به تنهایی برای من تنها بمانم. @ به نظر می رسید که گرین نمی دانست چگونه رمان را پایان دهد، پس در برخی از کارهای معجزه آسا از خدا گریخت. من با خجالت زدن صحبت می کنم. درک می کنم که در زندگی واقعی گرین کاتولیک بود. بطور تصادفی، من این رمان را کوتاه مدت پس از اتمام Brideshead Revisited، که همچنین دارای تم های مذهبی و کاتولیک است، خواندم. من می دانم انگلستان دارای تاریخ تاریکی با کاتولیک است، اما می آیند، بچه ها. من نیاز به یک تعطیلات از این بت پرستی دارم من این را به صوتی گوش دادم که توسط کالین فریث خوانده می شود و اگر من فقط عملکرد Firth را ارزیابی کنم، این 5 ستاره خواهد بود. او فوق العاده بود با این حال، من شکایات کافی در مورد متن دارم و در نهایت با داستان قشنگی که من این کتاب را 3

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پایان رابطه


 کتاب دایی وانیا
 کتاب قصه های تصویری از زهرالربیع _4
 کتاب قصه های تصویری از حدیقه الحقیقه _ ‏‫۱
 کتاب تروترو همیشه شاگرد اول میشه
 کتاب ترو می خواد تو برفا آب بپاشه به گل ها
 کتاب تروتروی بانمکه خوشحاله روز کودکه